سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

TaBaLoD TaBaLoD, TaBaLoDeT moBaLaK :D :D

 

 

 

 

آمیتیس جون تبلدت مبالک   120 سال به این سال ها  اون کیک بالایی واسه خنده بود، این یکی مال توئه عزیزم   

 

 

17 اردیبهشت تولدت مبارک  

 


 

در ضمن خدا پدر مادر تو و آرتمیس رو بیامرزه که پست های تولدتون همیشه بهانه ی کیک گذاشتن واسه بقیه دوستامه   

 

 

 

اینم کیک تولد دوست گلم که 12 اردیبهشت تولدش بود و بهش زنگم زدم  

ریکی چیست؟ (۲)

 

 

در دنیا حدود ۱۸ شاخه ی انرژی بخشی شناخته شده است از جمله طب سوزنی، هومیوپاتی و ... که ریکی یکی از آن ها می باشد و خود شامل ۳۰ شاخه می شود ... 

 

معنی کلمه: 

 

ری: انرژی کیهانی (ممکن است برای ری در کتابهای گوناگون معانی متفاوتی ببینید: انرژی الهی، خرد برتر و ...) 

کی: انرژی فردی (در کتاب های طب از این کلمه با عنوان چی نیز یاد شده و انواع گوناگونی دارد) 

 

در کتابی، ریکی با عبارت « انرژی فردی در پرتوی هدایت الهی» توصیف شده است.  

 

حوزه ی عملکرد ریکی: 

 

ساده ترین تقسیم بندی بدن، دو کالبد (حوزه ی ارتعاشی) را معرفی می کند: 

  1. بدن فیزیکی و مادی 
  2. بدن انرژی  

 که این دو کالبد شبیه یکدیگرند با این تفاوت که بدن فیزیکی ملموس تر است و همه آن را می بینیم و قبول داریم اما بدن انرژی به این سادگی ها قابل دیدن نیست ... 

    

اگر بخواهیم این دو بدن را با هم مقایسه کنیم می توانیم بگوئیم: 

      

در بدن فیزیکی، رگ ها و مویرگ ها خون را به مراکز خونی بدن می رسانند؛  

در بدن انرژی، نادی (جریانک) ها انرژی را به مراکز انرژی (چاکرا های) این بدن می رسانند. 

 

هر دو بدن کثیف می شوند : ما حمام میکنیم چون نسبت به کثیفی جسم حساسیم اما نسبت به آلودگی کالبد انرژی (هاله) تقریبا بس تفاوتیم چون آن را حس نمی کنیم.  

 

آلودگی هاله هنگامی پیش می آید که کالبد انرژی در تماس با انرژی منفی باشد. تماس مداوم با انرژی منفی کالبد انرژی را دچار عدم تعادل کرده و کم کم در کالبد فیزیکی به صورت انواع بیماری پدیدار می شود. 

 

در گذشته پاکسازی هاله در اثر تماس با طبیعت به سادگی انجام می شد اما امروزه با گسترش شهر ها و برخورد های پی در پی انسان ها با یکدیگر (اگر در حوزه ی انرژی شخصی قرار گیریم انتقال انرژی چه مثبت چه منفی صورت می گیرد) نیاز بشر به انواع مراقبه های انرژی افزایش یافته است. 

 

کالبد هایی که در طبیعت به سر می برند کمتر دچار عدم تعادل می شوند چون انرژی به طور طبیعی جذب می شود. موادی که از جذب انرژی جلوگیری می کنند: آهن آلات، انواع لوازمی که موج ساتع می کنند مانند موبایل و ...   

 به همین خاطر توصیه می شود که حداقل هنگام خواب گوشی تلفن همراه، ساعت مچی، گردنبندو دستبند و انگشتر را از خود دور کنید و در صورت خوابیدن بر روی تخت، از تخت خواب چوبی استفاده شود. چون هنگام خواب کالبد انرژی به کسب انرژی می پردازد. 

 

ادامه دارد ... 

توضیح (ریکی) (۱)

 

 

 

حتما تا حالا متوجه کلمه ی ریکی در سمت چپ وبلاگ در قسمت لینک های روزانه شده اید. در این پست و چند پست دیگر قصد دارم ضمن توضیح این واژه دوستان را با کاربرد و اینکه اساسا این واژه به چه معناست آشنا کنم. 

 

بی شک تعدادی از دوستان از طریق من آشنایی جزئی با این نام دارند یا تجربه هایی را با این نام تجربه کرده اند.  

 

اما هدف این پست ها فقط اطلاع رسانی است تا اگر روزی ریکی در مسیر زندگی شما قرار گرفت (مثل خودم که زندگیم را دگرگون کرد) آگاهانه به سوی آن بروید و اگر در صدد مقاومت بر آمدید این کار را با دلیل انجام دهید. 

 

برای این پست آشنایی با ۵ اصل ریکی را مناسب دیدم: 

 

    : Just for today 
No anger

 No worry

 Be grateful

 Work hard

Be kind to others

 

 

ریکی چیست؟ (۲) 

گران ترین گوشی موبایل در بازار تهران با قیمت ۲۰ میلیون تومان !!!

 

  

علی نظری یکی از فروشندگان در گفت و گو با خبرنگار سازمان خبری موبنا اعلام کرد: هم اکنون گوشی ورتو با مارک فراری و با قیمت 20 میلیون تومان به عنوان گران ترین گوشی در بازار تلفن همراه به شمار می‌آید 

 

 
 

وی افزود: این در حالی است که طی دو سال گذشته گوشی هایی با قیمت 30 تا 50 میلیون هم در بازار عرضه می‌شد اما مورد تقاضای مردم قرار نگرفت.
وی با اشاره به مشخصات فنی این گوشی ادامه داد: این مدل ورتو فاقد هر گونه امکانات پیشرفته است و قیمت بالای آن تنها به دلیل برند و ظاهر متفاوت این گوشی است.
نظری تصریح کرد: این گوشی که دارای طراحی ساده ای است فاقد دوربین عکاسی و حافظه بالا است.
 

 

 

 

پیام دانش افزود: در زمان حاضر گوشی های چینی مشابه همین مارک ها به قیمت های پایین در مراکز بزرگ خریدوفروش گوشی تلفن همراه موجود است که با قیمت های مختلف در اختیارمشتریان قرار می‌گیرد. 

  

   

  

 !!! شگفتا 

 

منبع 

http://www.seemorgh.com/entertainment/default.aspx?tabid=2384&conid=58960 

 

اعترافات گالیله

 

 

گالیله دانشمند بزرگ علم ریاضیات و فیزیک پس از سالها مطالعه و تحقیق و در سن 70 سالگی ادعا کرد که زمین بر خلاف گفته گذشتگان کروی است و این یعنی مخالفت با آنچه که فلاسفه و  کتاب مقدس میگفتند. به همین دلیل  وی در دادگاه محاکمه و مجبور شد اعتراف کند که آنچه در مورد گرد بودن زمین گفته است اشتباه بوده و مطابق گفته کشیشان زمین صاف است!     

 فایل صوتی با صدای فرید

I, Galileo, son of the late Voncenzio Gaillei of Florence, seventy years of age, arraigned personally for judgment, kneeling before you Most Eminent and Most Reverend Cardinals Inquisitors- General against heretical depravity in all of Christendom, having before my eyes and touching with my hands the Holy Gospels, swear that I have always believed, I believe now, and with God’s help I will believe in the future all that the Holy Catholic and Apostolic Church holds, preaches, and teaches. However, whereas, after having been judicially instructed with injunction by the Holy Office to abandon completely the false opinion that the sun is the center of the world and does not move and the earth is not the center of the world and moves, and not to hold, defend, or reach this false doctrine in any way whatever, orally or in writing; and after having been notified that this doctrine is contrary to Holy Scripture; I wrote and published a book in which I treat of this already condemned doctrine and adduce very effective reasons in its favor, without refuting them in any way; therefore, I have been judged vehemently suspected of heresy; namely of having held and believed that the sun is the center of the world and motionless and the earth is not the center and moves. 

 

Therefore, desiring to remove from the minds of your Eminences and every faithful Christian this vehement suspicion, rightly conceived against me, with a sincere heart and unfeigned faith I abjure, curse, and detest the above-mentioned errors and heresies, and in general each and every other error, heresy, and sect contrary to the Holy Church; and I swear that in the future I will never again say or assert, orally or in writing, anything which might cause a similar suspicion about me; on the contrary, if I should come to know any heretic or anyone suspected of heresy I will denounce him to this Holy Office, or to the Inquisitor or Ordinary of the place where I happen to be

 

Furthermore, I swear and promise to comply with and observe completely all the penances which have been or will be imposed upon me by this Holy Office; and should I fall to keep any of these promises and oaths, which God forbid, I submit myself to all the penalties and punishments imposed and promulgated by the sacred canons and other particular and general laws against similar delinquents. So help me

God and these Holy Gospels of His, which I touch with my hands. 

 

I, the above-mentioned Galileo Galilei, have abjured, sworn, promised, and obliged myself as above; and in witness of the truth I have signed with my own hand the present document of abjuration and have recited it word for word in Rome, at the convent of the Minerva, this twenty-second day of June 1633.   

 

I, Galileo Galilei, have abjured as above, by my own hand     

   

 

من، گالیلئو گالیله، فرزند وینچنزو گالیله اهل فلورانس ، در سن هفتاد سالگی، در حضور دادگاه عادل، در برابر شما زانو زده و در برابر کتاب مقدس که در برابر من است سوگند یاد می کنم که همواره به جمله این کتاب و آنچه پاپ مقدس و کشیشان کلیسای کاتولیک می گویند اعتقاد داشته و به لطف خداوند متعال در آینده نیز اعتقاد خواهم داشت.

اعلام میکنم که نظر من در مورد اینکه خورشید ثابت است و زمین به دور آن می چرخد، یک تفکر باطل ، الحادی و نادرست و گمراه کننده بود که نمی بایست در هیچ جا، تدریس شود ، مورد بحث قرار گرفته یا مورد استناد قرار گیرد. واقعیت مشخص و روشن این است که زمین مسطح و ثابت است و همانگونه که هر کسی می داند و هر روز می بیند، این خورشید و تمام ستارگان هستند که به دور زمین می چرخند. این اعتقاد من است و در آینده نیز از این اعتقاد برنخواهم گشت.

میخواهم در برابر شما اعلام کنم که در خلوت خود ، نور حقیقت در دل من راه یافته و به خوبی درک کردم که آنچه قبلاً گفته بودم اشتباه بوده و از کرده خود پشیمانم و هر محکومیت و جزایی که برای من تعیین شود با خوشحالی پذیرا خواهم شد و امیدوارم به سزای خود در گمراهی بخش زیادی از جامعه برسم.

در صورتی که از هر یک از موارد فوق تخطی کرده و در آینده به تفکر نادرست خویش بازگردم، مسئولیت و تبعات این خطای نابخشودنی را به طور کامل می پذیرم. من برای اینکه از صحت و دقت اعترافات خود مطمئن باشم همه چیز را از قبل روی این برگه نوشته و برای شما خواندم و اعلام میکنم که این برگه، رسم الخط خود من و ذهنیات و اعتقادات شخصی من بوده و بدون هرگونه فشار و تأثیری از بیرون، نگاشته شده است....  

 

Muse : Uprising Lyrics

 

 

  Paranoia is in bloom
The PR, transmissions will resume
They'll try to, push drugs that keep us all dumbed down
And hope that, we will never see the truth around
(So come on)

Another promise, another scene
Another, packaged lie to keep us trapped in greed
And all the, green belts wrapped around our minds
And endless, red tape to keep the truth confined
(So come on)

They will not force us
They will stop degrading us
They will not control us
We will be victorious

So come on

Interchanging mind control
Come let the, revolution takes its toll
If you could, flick the switch and open your third eye
You'd see that, we should never be afraid to DIE
(So come on)

Rise up and take the power back
It's time the, fat cats had a heart attack
They know that, their time's coming to an end
We have to, unify and watch our flag ascend
(So come on)

They will not force us
They will stop degrading us
They will not control us
We will be victorious

So come on

Hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey

They will not force us
They will stop degrading us
They will not control us
We will be victorious
So come on 
 

   Songwriters: Bellamy, Matthew 

 

http://s1.picofile.com/mary-rad/Music/uprising%5B1%5D.mp3.html 

 

 Special Thanks to Kiyan for Music 

وصیت نامه ی داریوش کبیر

    

 اینک که  من از دنیا می روم  ،  بیست  و پنج کشور جز امپراتوری ایران ا ست  و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد  .

 

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این خزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه برگردان .

 

مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .

 

ده سال است که من مشغول ساختن ا نبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این ا نبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون ا نبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله دراین انبارها چندین سال می ما ند بدون این که فا سد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یا سه سال کشور در آن انبارها موجود با شد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود.


هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.


کا نالی که من می خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کا نال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کا نال را به اتمام رسا نی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسا نی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قا نون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت.افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توا نست مقا بله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند.

 
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد.

 

همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .


بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تا بوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توا نی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

 

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.

 

 هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

 

عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.  

 

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است.  

گره گشای

 

 

  

 

پیر مردی مفلس و برگشته بخت

روز گاری داشت ناهموار و سخت

 

هم پسر، هم دخترش بیمار بود

هم بلای فقر و هم بیمار بود 

 

این،دو میخواستی اینک پزشک

این غذایش آه بودی ، آن سرشک

 

این عسل می خواست ، آنیک شوربا

این لحافش پاره بود ،اینک قبا 

 

روز ها میرفت بر بازار و کوی

نان طلب میکرد و میبرد آبروی 

 

دست برهر خود پرستی می گشود

تا پشیزی بر پشیز دیگر میفزود

    

هر امیری را روان می شد زپی 

تا مگر پیراهنی ، بخشد به وی

 

شب بسوی خانه می آمد زبون

قالب از نیرو تهی ، دل پر ز خون

 

روز ، سائل بود و شب بیمار دار

روز از مردم ، شب از خود شرمسار

  

صبحگاهی رفت و اهل کرم

کس ندادش نه پشزونه درم

 

از دری میرفت حیران بر دری

رهنمود امٌا نه پایی نه سری 

 

ناشمرده ، برزن و کویی نماند

دیگرش پای تکاپو پی نماند 

 

در همی در دست و دامن نداشت

سازو برگ خانه بر گشتن نداشت

 

رفت سوی آسیا ، هنگام شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام 

  

زد گره در دامن آن گندم ،فقیر ،

شد روان و گفت کای حٌی قدیر 

 

گر تو پیش آری به فضل خویش دست

بر گشایی هر گره کایٌام بست 

 

چون کنم ، یا رب در این فصل شتا

من علیل و کودکانم ناشتا، 

 

می خرید این گندم از یکجای کس

هم عسل زان میخرید م هم عدس

  

آن عدس ، در شوربا میریختم

وان عسل باآب میآنداختم 

 

درد آگر باشد یکی ، دارو یکی است

جان فدای آنکه درد او یکی است 

 

بس گره بکشوده ای ، از هر قبیل

این گره را نیز بگشا ای جلیل 

 

این دعا میکرد و می پیمود راه

نا گه افتادش به پیش پا نگاه 

 

دید گفتارش فساد انگیخته

وان گره بگشود ، گندم ریخته 

 

بانگ بر زد ، کای خدای دادگر

چون تو دانایی ، نمیداند مگر

  

سالها نرد خدایی باختی

این گره را زان گره نشناختی 

 

این چه کار پست ای خدای شهر و ده

فرقها بود این گره را زان گره 

 

چو نمی بیند ،چو تو بیننده ای

کاین گره را بگشاید ، بنده ای 

 

تا که بر بسته تو دادم کار را

ناشتا بگذاشتی بیمار را 

 

هر چه در غربال دیدی، بیختی

هم عسل ، هم شوربا را ریختی 

 

من ترا کر گفتم ، ای یار عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز 

 

ابلهی کردم که گفتم ای خدای

گر توانی این گره را بر گشای 

 

آن گره را چون نیارستی گشود

این گره بگشودنت ، دیگر چه بود 

 

من خداوندی ندیدم زین نمط

یک گره بگشودی وآنهم غلط 

 

الغرض ، برگشت، مسکین دردناک

تا مگر بر چیند آن گندم زخاک

  

چوبرای جستجو خم کرد سر

دید افتاده یکی همیان زر 

 

سجده کرد و گفت کای رب ودود

من چه دانستم ترا حکمت چه بود 

 

هر بلایی کز تو آید رحمتی است

هر که را فقری دهی ، آن دولتی است

   

تو بسی زاندیشه برتر بوده ای

هر چه فرمانست ، خود فر موده ای

   

زان به تاریکی گذاری بنده را

تا ببیند آن رخ تابنده را 

 

تیشه ، زان بر هر برگ و بندم زنند

تا که با لطف تو پیوندم زنند 

 

گر کسی را از تو دردی شد نصیب

هم سرانجامش تو گردیدی طبیب

 

هر که را مسکین و پریشان تو بود

خود نمی دانست و مهمان تو بود

 

رزق زان معنی ندادندم خسان

تا ترا دانم پناه بی کسان 

 

ناتوانی زان دهی تر بندرست

تا بداند کانچه دارد زان تست 

 

زان بدرها بردی این درویش را

تا که بشناسد خدای خویش را 

 

اندرین پستی ، قضایم زان فکند

تاتو را جویم ترا خوانم بلند 

 

من به مردم داشتم روی نیاز

گر چه روز و شب ، در حق بود باز

 

من بسی دیدم خداوندان نال

تو کریمی ، ای خدای ذوالجلال

 

بردرد و نان ، چو افتادم زپای

هم تو دستم را گرفتی ، ای خدای

  

گندمم را ریختی تا زر دهی

رشته ام بردی ، که تا گوهر دهی

   

در تو پروین نیست فکر و هوش

ور نه دیگ حق نمی افتد زجوش

. . . Hehy

 

  

  

قومی متفکرند در مذهب و دین 

 

قومی بگمان فتاده در راه یقین 

 

 

 

می ترسم از آنکه بانگ آید روزی 

 

کای بی خبران راه نه آنست و نه این 

 

حکیم عمر خیام 

 

 

نقد و بررسی شوک !!!

 

 

 

با سلام خدمت دوستان گرامی 

 

حالا که مسئولین به نقد و بررسی مسائل زنان و مردان علاقمند شده اند و در راستای این سیاست جدید گام هایی بر می دارند  خوب دیدم که در این پست به مسئله ی جدی و مملکتی سبک های موسیقی که چندی پیش جزء مهم ترین نگرانی های این عزیزان بود٬ بپردازم. 

 

مسائل مورد توجه این پست:      

  • نقد و بررسی برنامه ی جنجال بر انگیز شوک؛ 
  • و اینکه اصولا متال چه ربطی به رپ دارد؛
  • و در آخر ارتباط میان متال و شیطان پرستان.       

از دوستان و صاحب نظران درخواست می شود با همکاری خود در بخش نظرات ما را خشنود کنند. 

 

مسلما هر گونه بی احترامی به شخص یا اشخاص حقیقی یا حقوقی در صورت ادامه دار شدن یا عدم دلجوئی موجب حذف نظر می گردد. 

 

از آنجا که ماهیت این پست تحلیلی و مستلزم بحث و گفتگو می باشد٬ هر کس حق دارد نظر خود را اصلاح یا پس بگیرد (پس دوستان به هم تهمت نزنید که سست عنصری

 

گفتا . . .

   

  

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید  

                   

   

گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز  

 

گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم  

 

گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد  

 

گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد  

 

گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت  

 

گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد   

 

گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد 

 

 

گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

 

منابع ارشد - Teaching

   

منابع کنکور کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی

 

Subject

Source

Author

Recommended Chapters

Teaching Methodology

Principle of Language Learning and Teaching (5th ed.)

H. Doughlas Brown

1,2,3,4,5,9,10

Developing Second Language Skills: Theory & Practice (3rd ed.)

Kenneth Chastain

2,4,7,8,9,10,11

Techniques and Principles in Language Teaching (2nd ed.)

Diane Larsen-Freeman

A-Z

Approaches and Methods in Language Teaching

Jack C. Richards & Theodore Rogers

A-Z

Psychology for Language Teachers

Marion Williams & Robert Burden

1,2,6,7

Longman Dictionary of Language Teaching & Applied Linguistics

Richards, J., Platt, J. and Platt, H.

A reference guide

Language Testing

Testing Language Skills: Theory to Practice

Hossein Farhady, Abddjavad Jafarpour, Parviz Birjandi

1,2,3,4,5,6,7,15,16

Language Testing: a Concise Collection for Graduate Applicants

Birjandi, Bagheridoust, Mossalanejad

A-Z

Writing English Language Tests

J. B. Heaton

2,10

Testing for Language Teachers (2nd ed.)

Arthur Hughes

3,4,5,8

A Course in Language Testing

Abdoljavad Jafarpour

1,2,3,4,5,6,14

Fundamental Consideration in Language Testing

Lyle F. Bachman

2,4,5

A Dictionary of Language Testing (2nd ed.)

Seyyed Abbas Mousavi

A reference guide

Linguistics

The Study of Language (3rd ed.)

George Yule

A-Z

Linguistics & Language (2nd ed.)

Julia Falk

phonology & syntax

An Introduction to Language (7th ed.)

V. Fromkin, R. Rodman, N. Hyams

Essential Introductory Linguistics

G. Hudson

Language & Linguistics

John Lyons

3,4,5,7,9

The Cambridge Encyclopedia of Language and Linguistics

David Crystal

A reference guide

Teach yourself Linguistics

J. Aitchison

General Proficiency

504 Absolutely Essential Words

1100 Words You Need to Know

Vocabulary for High School Students

Essential Words for TOEFL

Modern English: Reference book

Marcella Frank

TOEFL Preparation Tests

Barrons/ Longman/ CBT

Sample and M. A. exam tests complied by various publishers and editors

Hossein Farhady Pouran Pazhouhesh

 

اینم برای دوستانی که قصد دارند Teaching شرکت کنند.

منابع ادبیات هم اگه گیرم اومد می ذارم ولی قول نمی دم

قانون و میوه

  

  

در صحرا میوه کم بود . خداوند یکی از پیامبران را فراخواند و گفت : « هر کس در روز تنها می تواند یک میوه بخورد .»

این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید .

مدتی بعد ،‌ آن جا منطقه ی حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت . اما هنوز هم مردم هر روز فقط یک میوه می خوردند و به دستوری که پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود ، وفادار بودند .

 

اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده کنند . این فقط باعث می شد که میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند . خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت :« بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت کنند .»

 

پیامبر با پیام تازه به شهر آمد . اما سنگسارش کردند ، چرا که آن رسم قدیمی ، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد ...

 

کم کم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از کجا آ مده . اما نمی شد رسوم بسیار کهن را زیر سؤال برد ، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها کنند . بدین ترتیب ، می توانستند هر چه می خواهند ، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد . تنها کسانی که خود را قدیس می دانستند ، به آیین قدیمی وفادار ماندند ...

 

اما در حقیقت ، آن ها نمی فهمیدند که دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر کنند...!

 

از کتاب: "پدران، فرزندان، نوه ها" (پائولو کوئلیو)   

 


 جمله روز :  بسیاری از مردم دعا نمی کنند بلکه فقط التماس می کنند. جرج برنارد شاو  

آخه من کم کم داره یادم می ره . . .

 

 

 

یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .

پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.

پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ……….

به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟ آخه من کم کم داره یادم می ره؟؟؟؟؟؟  

 

MehDi joOoOoOonzZz \:D/ :D

 

 

       

یالا، یالا پاشو بیا پیشم، اگه نباشی دیوونه می شم   

   

دیگه دیره، قلبم می گه، انگار بازم دارم عاشق می شم

 

http://www.2shared.com/file/11694035/344b3828/Yala_Pasho.html 

 

 

تو گذشتی از عشق نه من، کی تو قلبت اومد جای من 

 

واسه من حرفی از عشق نزن، نمی خوامت برو ازم دل بکن 

 

http://www.2shared.com/file/11694210/75937a4b/MehdiAsadiToGozashtiAzEshghNaM.html 

  

یالا، یالا پاشو با من باشو، دنیارو زیر و رو کن تو  

 

یالا، یالا همین حالا بیا با ما، عشقمو جستجو کن تو

  

http://www.2shared.com/file/11694447/920d671f/Mehdi_Asadi_-_Party_-___wWwBoB.html

 

تفاوت مردان و زنان !!!

 

 

 

 

آیا می دانید تفاوتهای مردان و زنان در موقعیت های مختلف چیست ؟    

در سالگرد ازدواج :    

زن : عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمونیم و شمع زندگیمون روشن باشه

مرد : عزیزم کیک رو بیار بخوریم ، شام چی داریم؟ الو الو الو ...    

در روز زن :    

زن : عزیزم مهم نیست چه هدیه ای برام خریدی مهم اینه که پیش تو باشم

مرد : خوشحالم با تو هستم  ، شام چی داریم ؟ الو الو الو ...    

روز مرد :    

زن : عزیزم این هدیه برای تو و با تمام عشق نثار تو میکنم ، ببخش اگه که

مرد : شام چی داریم ؟ الو الو الو ...    

بعد از 60 سال زندگی سر پیری :    

زن : عزیزم یادته ؟ بدون که بعد از این همه مدت هنوز عاشقتم و بدون تو مرگ رو بیشتر دوست دارم

مرد : عجب کیکی بودا ، شام چی داریم ؟ الو الو الو ...    

2 ثانیه قبل از مرگ :    

زن : عزیزم ، منو تنها نذار ، عاشقتم ، خیلی دوست دارم  

مرد: گشنمه    

وصیت نامه مرد و زن :    

زن : مرا ببخشید و کاش میتوانستم دوباره باشم تا از همه بخوام منو ببخشند

مرد : شام قرمه سبزی بدید  

 

 

شعر سنگ قبر حافظ

 

  عکس از فرید (شیراز)

 

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

           

طایر قدسم و از دام جهان برخیزم   

  

 به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی

      

از سر خواجگی کون و مکان برخیزم   

  

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

         

پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم  

 

 

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین

      

تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم  

 

 

خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات

       

کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم    

   

 گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر

       

تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم   

  

 روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده

           

تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم     

یک ترم یک دانشجو چگونه می گذرد؟

 

شروع ترم





یک هفته بعد از شروع ترم







دو هفته بعد از شروع ترم





قبل از میان ترم





در طول امتحان میان ترم





بعد از امتحان میان ترم


قبل از امتحان
پایان ترم





اطلاع از برنامه پایان ترم







7 روز قبل از پایان ترم







6 روز قبل از پایان ترم







5 روز قبل از پایان ترم







4 روز قبل از پایان ترم







2 روز قبل از پایان ترم







1 روز قبل از پایان ترم





شب قبل از امتحان







1 ساعت قبل از امتحان





در طول امتحان


هنگام خروج از
سالن امتحان





بعد از امتحان 

بابک (۵)

 

 

 (۵)  

اونروز وقتی برگشتم خونه همه اش به اون فکر می کردم. نه٬ حسی که من بهش داشتم عشق نبود ! احترام بود٬ احترام به کارش٬ به عشقش٬ به بزرگیش !  

واقعا تحت تاثیر قرار گرفته بودم. 

ما از اول آشنایی مون به هم دروغ می گفتیم. اسم٬ سن٬ وضعیت خانواده و . . . اما بعد یکی دو ماه اون عاشق شد. همه چی رو گفت٬ همه ی حقیقت رو ! 

اون عاشق شده بود. عاشق دروغ هایی که شنیده بود. حقیقت زندگیش هم مثل دروغش قشنگ بود. اما حقیقت زندگی من . . . 

من نمی تونستم بهش راستش رو بگم ! حتی اسمم هم بابک نبود. چه طور می تونستم بهش بگم اونی که فکر می کنی دوست پسرته چهار ساله با یه دختر دیگه هم دوسته و بهت نگفته !

اون با عاشق شدنش و گفتن تمام حقیقت خودش رو سبک کرد و تمام سنگینی بار دروغ رو انداخت روی دوش من !  

لعنت بهش ! اصلا چرا عاشق شد ؟ مگه من بهش پیشنهاد داده بودم ؟ 

بابک هیچ می فهمی چی می گی ؟ تو مستقیما بهش پیشنهاد ندادی اما همه اش با اون می پریدی. 

می خواستم تمومش کنم. از همون موقع که عاشق شد.  

اما اون خوشحال بود. عشق عوضش کرده بود. همه اش می گفت می ترسم یه روز بذاری بری ! 

یه مدت خودم رو گم و گور کردم. تصمیم خودم رو گرفتم٬ بهش زنگ زدم. هنوز دهن باز نکردم که گفت تولدمه . . . 

گفت از خدا واسه ی کادوی تولدش من رو خواسته بود و حالا دقیقا شب تولدش بهش زنگ زدم و می خوام تمومش کنم ! 

چطور می تونستم ؟  

بالا خره خودش فهمید و تمومش کرد ولی اون شب وقتی داشت پشت تلفن گریه می کرد دوباره دست و پام شل شد. نمی تونستم گریه اش رو ببینم. بهش پیشنهاد دوستی دادم. آخه از کجا باید می دونستم قبلش چی خواب دیده . . . 

خدایا چرا باید عشق پاک رو این جوری بهم نشون می دادی ؟   

امیدوارم هر جا که هست موفق باشه و بالاخره این رو بفهمه که تمام این مدت تنها گناه من این بود که نمی خواستم شادیش رو ازش بگیرم . . . 

 

(۴) 

بغض کن اما نبار . . .

 

 

 

بغض کن اما نبار   

 

 خشک شو اما نریز   

 

دل نبار از پا نیوفت   

 

سر بلندی کن عزیز  

  

کم نشو بی حوصله   

 

 گم نشو بی ردپا 

  

رد شو از این حال بد   

 

 دیر کن اما بیا . . .    

 

http://www.2shared.com/file/11644164/c769527d/7_online.html