سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

چکامه بهار شیراز


هر که بیند همچو من شیراز را فصل بهار

میزند بی شک از اینجا پشت پا بر هر دیار

آن بهشت جاودان شیراز میباشد که باد

مشک تر می آورد با خود ز هر سو بار بار

از کدامین گوشه فردوس دارد کس بیاد

دشت نرگس ، باغ سنبل ، آب  مروارید  بار

شبنمش در لاله الماسی بیاقوتی نگین

یا که در جام عقیقی چون نبید خوشگوار

رویت سرو «ارم» دیدار باغ  «دلگشا»

                               می رباید هوش از سر، می برد از دل قرار

بلبلان خوش سخن در باغ و بستان بیحساب

قمریان نغز گو در دشت و هامون بیشمار

گیسوان بید مجنون را خوش آرایش دهد

باد روح افزای ماه فروردین مشاطه وار

در لطافت، در طراوت، در صفا، در تازگی

بر سر گیتی بود «شیراز» تاج افتخار

راحت جانست الحق این هوای روحبخش

                        سرو شیراز است بی شک قامت دلجوی یار

دلبرا دور از منی در این بهار جانفزا

جای تو خالی است بر من در کنار جویبار

روی ماهت قبله دلهاست ای آرام جان

دین و دلها برده ای با آن دو زلف تابدار

چون گل رویت ندیدم،گل میان بوستان

چون قد سروت نباشد سرو اندر مرغزار

می نشینم با خیال قامتت در پای سرو

یا بیاد روی تو رو می کنم بر لاله زار

کعبه الهام«شیراز» است اهل فضل را

کاخ دانش ماند از مردان اینجا استوار

خوبی شیراز را این بس که سعدی بعد مرگ

سالها بر مردم ایران بود آموزگار

تا که نام سعدی و حافظ بود بر لوح دهر

شهر شیراز از خدا خواهم که ماند پایدار

شهر شیراز از طبیعت تا بحال آباد بود

شد کنون آبادتر از لطف خاص شهریار

مژده ای جانبخش شنیدم که شاه آید بپارس

کرد باید در ازاء مژدگانی جان نثار

خرم آن کشور که باشد پهلوی شاهنشهش

زنده و جاوید بادا نام او در روزگار

تا که این نوح است کشتیبان بساحل می رسد

کشتی ایران زتدبیر شه والاتبار

می کنم تقدیم این گفتار را بر اهل پارس

تا که نامی از«فریدون» نیز ماند یادگار

 

فریدون مشیری


خوشا شیراز و وضع بی مثالش



خوشا شیراز و وضع بی مثالش


خداوندا نگه دار از زوالش


ز رکن آباد ما صد لوحش الله


که عمر خضر می بخشد زلالش


میان جعفر آباد و مصلا


عبیرآمیز می آید شمالش


به شیراز آی و فیض روح قدسی


بجوی از مردم صاحب کمالش


که نام قند مصری برد آن جا


که شیرینان ندادند انفعالش


صبا زان لولی شنگول سرمست


چه داری آگهی چون است حالش


گر آن شیرین پسر خونم بریزد


دلا چون شیر مادر کن حلالش


مکن از خواب بیدارم خدا را


که دارم خلوتی خوش با خیالش


چرا حافظ چو می ترسیدی از هجر


نکردی شکر ایام وصالش




حافظ واقعا شیرازی بود یا مثل من رفت شیراز نمک گیر شد؟؟؟؟؟؟؟


وای وای عجب شهریه، چه مردمی، چه فرهنگی، چه مودب، چه آروم، چه مهربون، رانندگیییییییییییییییییی نگو انگار دارن تو خیابون باله می رقصن


از آثار باستانی که اصلا حرف نزن عشق منهههههههه


شب اول صاف رفتم حافظیه


اینقدر دوسش داشتم آخرشم رفتم پیشش 


چه با صفا بود


پر گل


عطر گل همه جا پر بود


وای مست شدم


اون راسته ی باغ نظر کنار ارگ کریمخان هم خیلی دوست دارم


هر روز غروب بساط کتاب فروشی پهن بود هر کتابی که گیرت نمیاد بیا اونجا بخر از کتابایی که دیگه سانسور می شن یا چاپ نمی شن بگیر تا علوم خفیه و جفر و فال ورق


همش از خودم می پرسم آخه من چرا از همون اول نرفتم شیراز 


الان که واسه 5 روز برگشتم دلم واسه اونجا تنگ شده


خدایا کی می شه این 5 روزم تموم شه من برگردم 


یعنی یا بعد ارشد باید همون جا بمونم یا برم خارج! دیگه جای دیگه ای نمی شه موند


راستی  روز آخری چهار تا قاصدک افتاده بودن دنبالم نزدیک یه چهارراه !


کسی می دونه قاصدک معمولا چه خبری واسه آدم داره؟؟؟؟؟ 


لطفا پیشنهادات و انتقادات خود را به آدرس نظرات وبلاگ ارسال کنید تا گامی باشد در جهت ارتقای این فرهیخته ی مجهول الحال که رفته شیراز از خود بی خود شده با اون وضع بی مثالش 



تو که چشمات



تو که چشمات خیلی قشنگه

رنگ چشمات خیلی عجیبه

تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه

تو که چشمات خیلی قشنگه

رنگ چشمات خیلی عجیبه

تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه

می دونستی که چشات شکل یه نقاشیه که تو بچگی میشه کشید

می دونستی یا نه

می دونستی یا نه

می دونستی که توی چشمای تو رنگین کمونو میشه دید

می دونستی یا نه

می دونستی یا نه

می دونستی که نموندی

دلمو خیلی سوزوندی

چشاتو ازم گرفتی 

منو تا گریه رسوندی

می دونستی که چشامی 

همه ی آرزوهامی

می دونستی که همیشه 

تو تموم لحظه هامی


تو که چشمات خیلی قشنگه

رنگ چشمات خیلی عجیبه

تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه

تو که چشمات خیلی قشنگه

رنگ چشمات خیلی عجیبه

تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه

می دونستی همه ی آرزوهامو واسه ی چشم قشنگ تو پروندم رفتش

می دونستی یا نه

می دونستی یا نه

می دونستی که جوونیمو واسه چشم عجیب تو سوزوندم رفتش

می دونستی یا نه

می دونستی یا نه

می دونستی که نموندی

دلمو خیلی سوزوندی

چشات و ازم گرفتی 

منو تا گریه رسوندی

می دونستی که چشامی 

همه ی آرزوهامی

می دونستی که همیشه 

تو تموم لحظه هامی


تقدیم به قشنگترین چشم 


آقا ما رفتیم ...


دوستان ما رفتیم شیراز  حالا بدی خوبی چیزی دیدین شتر دیدین ندیدین دین دین بعد از این لیموزین دست زدین نزدین حلزون بگیرم بهتر است از این 


در حالی که این رفیق ما داره تند تند پی ام می ده می گه خر خون خر خون با تمام این مشقات دارم آخرین پست رو از مشهد براتون تایپ می کنم و امیدوارم دیگه تا عمر دارم به مشهد مقدس باز نگردم پیروز مندانه یا غیر پیروزمندانه فرقی نمی کنه اصلا اصرار نکنین چرا می خواین بال پرواز این تک پرستوی کوشولوی عاشق رو ببندین به نوک گنبد امام رضا آخه؟؟؟؟؟؟؟ چرا آخه؟؟؟؟؟؟ آخه چرا؟؟؟؟؟


حالا بگذریم دوستان از اونجایی که سوغاتی ممکنه بخواین کمک های نقدی خودتون رو به شماره حساب 3333 بانک سوئیس من واریز کنین  


خلاصه که کلی خوش باشین منم کلی خوش باشم Happy Ever After اینا 


حالا اگه تهش یه پرنس چارمینگی چیزی هم بود خوبه بی زحمت وقت برنامه تون هم زیاد کنین بد نیست با تشکر