سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

اخلاق ورزشی !

 

 

 

قدیما ورزش می کردیم تا سالم باشیم، خوش هیکل و خوش اخلاق ! 

 

همه می دونیم که ورزش روحیه آدم رو عوض می کنه و اعتماد به نفس رو می بره بالا. 

 

همیشه موقع ورزش ناخودآگاه روی لبامون لبخند حاکی از نشاط نقش می بنده. 

 

اسکلت بدن صاف و خوش حالت می شه و وقتی جلوی آینه می ایستی حال می کنی خودتو نگاه کنی. 

 

یه ماه هم نشد که باشگاه می رفتم اما احساس خوبی داشتم روحیم عوض شده بود دیرتر عصبانی می شدم کنترلم رو دیگه از دست نمی دادم حرکاتم عاقلانه تر شده بود کلی هم سبک و پر انرژی شده بودم. 

 

 

 

خلاصه که کلی تیریپ ورزشی و کیف و حال ... 

 

 

اما یه چیزی برام جالبه  

 

اینکه جوونا مخصوصا آقایون (داخل ایران) توی باشگاه های بدن سازی پی چی هستن؟ 

 

 

 

اخلاق ورزشی؟ اندام ورزشی؟ سلامتی؟ اعتماد به نفس؟ 

 

با مصرف کراتین و هورمون و محرک هورمون و تزریق یا خوردن قرصاش؟ 

 

یادمه برادر کوچیکم می خواست بره بدنسازی. 

 

از اونجایی که از محیط داخلش خبر داشتم به شدت باهاش مخالفت کردم. 

 

البته نه در ظاهر. فقط بهش یادآور می شدم که اون آقای محترم خوش هیکلی که اونجاس هر چقدر هم که شیرین زبونی کرد و هر چی هم که گفت، اون پودر جادویی سوپرمن اصل آمریکایی با مهر وزارت بهداشت رو نخره. 

 

اولش می گفت مگه خولم؟ می خوام چیکار؟ می رم اونجا فقط ورزش می کنم. 

 

یه مدت گذشت گفت رژیم غذاییش هم خوبه ها ظرف ۲ ماه کلی عضله می زنم. همه چیش حساب شدس. همش پروتئینه. بی ضرره. 

 

یه مدت دیگه گذشت گفت داروهاش کمک می کنه زودتر به اون چیزی که می خوای برسی. بیشتر می شه وزنه زد بدون مصرف اونا نمی شه ادامه داد. 

 

داشتم کم کم نگران می شدم و خدا خدا می کردم که این بچه در پناه خود همون خدا حفظ بشه (من براش مثل مادرشم آخه

 

خلاصه خدا صدای مارو شنید و یکی از قربانیان بدنسازی رو سر راهش قرار داد. 

 

این آقای نازنین ما وقتی که جوون بود و جاهل (!) میره سراغ بدنسازی. خیلی پیشرفت می کنه و چند تا مقام کشوری هم میاره اما بعدا می چسبه به زندگیش. 

 

ازدواج می کنه و تصمیم می گیرن که بچه دار شن 

 

اما ای دل غافل دیگه کار از کار گذشته و باید یک عمر خودشو همسرش در حسرت صدای گریه ی بچه بسوزن. 

 

از اون زمان هم به هر جوونی می رسه براش تعریف می کنه تا دست کم اونا دیگه گرفتار نشن. (خدا خیرش بده) 

 

این برادر ما هم رنگ پریده اومد خونه و گفت مگه آدم رو آب آورده. یه هیکل به هم بزنیم و دو تا مسابقه بدیم و یه مقام بیاریم که جایزه ش هم یه تی شرت باشه ! 

 

 

 

این یکی از خطراتی بود که جوونا رو تهدید می کنه. 

 

عزیزی رو می شناسم که چربی سوز شده و حالا که دیگه وزنه نمی زنه حجم عضله ها کم شده و علارقم قد بلندی که داره از ۶۵ کیلو بیشتر نمی شه. 

 

عزیز دیگه ای رو می شناسم که بیماری خونی گرفته یعنی تنظیم تولید خون بدنش به هم ریخته که شکل جدی اون می تونه سرطان خون باشه. 

 

عزیز دیگه ای الان با ۲۴ سال سن در بخش کلیه بیمارستان لبافی نژاد تهران بستریه و به زور دیالیز نگهش داشتن تا بتونن براش کلیه پیوندی تهیه کنن. 

 

عزیز دیگه ای عقیم شده.  

 

عزیز دیگه ای دسترسی به اون مواد نداره و با اینکه به ورزش کردنش ادامه می ده اما دچار مشکلاتی می شه که البته تازه شروعشه.

 

و در آخر کسی رو می شناختم که شیفته ی اخلاق خوبش بودم و زمان زیادی نمی شه که شروع کرده اما اخلاقش دگرگون شده. 

 

تا کی قراره این وضع ادامه داشته باشه؟ 

 

خودمونیم به عنوان یه دختر دوست دارید همسرتون سالم و خوش اخلاق باشه یا بدنساز و عضله ای با اعتماد به نفس کاذب و هزار جور مریضی؟ 

 

یا به عنوان یه پسر ترجیه می دید دوره ای از جوونیتونو با این اعتماد به نفس و اندام مناسب (!) بگذرونید و بعد در حسرت خیلی چیزا باشید؟ 

 

به شخصه اگر روی کره ی زمین دو تا مرد مونده باشه یکی بدنسازی که این مواد رو مصرف می کنه و دیگری فردی چاق و بد هیکل اما سالم، و هر دو هم خواستگارم باشن  دومی رو انتخاب می کنم‌ ! 

 

دوستان نظرات خود را در صندوق نظرات وبلاگ بیندازید ...