سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

دوران بارداری



تقدیم به همه ی دوستان عزیزم که دوران بارداری را سپری می کنند و آینده ی خودم که برگردم و این پست را بخوانم و لذت ببرم.


دوران بارداری، نه ماه و نه روز و نه ساعت و نه دقیقه و نه ثانیه تا ورود موجود کوچولوی دوست داشتنی که می دانی نصف اخلاقیات و ظاهرش مثل خودت و نیم دیگر آن یادآور عشق زندگی ات است.


نه ماه پر از استرس و فراز و نشیب، همراه با تغییر همه چیز مخصوصا اگر اولین بچه باشد.


ذوق و شوق و نگرانی و مبهم بودن آینده که با ورود این بچه جایگاه تو چه تغییری خواهد کرد.


گاهی دچار یاس می شوی هم به خاطر بچه هم به خاطر خودت، گاهی به خاطر همسرت که رفتاری بچه گانه پیشه کرده و انتظار محبت و توجه بیشتر دارد. او هم مضطرب است. بار سنگینی است که هر چه می گذرد فشارش روی جسم و جان هر دویتان بیشتر احساس می شود.


هر تغییری آن هم به این سرعت روی روان و شرایط زندگی انسان تاثیر می گذارد اما این تغییر در کنار تمام سختی ها، شیرینی خاصی دارد.


شنیدن صدای تپش قلب کوچولویی که همراه تو می خوابد، با تو می بیند، با تو غذا می خورد و حتی در مورد غذا نظر می دهد، شاید تا قبل از این عاشق خوراک خاصی بودی اما از وقتی بچه همراهت است از آن خوراک متنفری!


مواظب باش، آنچه حس می کنی کودکت مستقیم درک می کند، احساس تو نسبت به خودش، به پدرش، به اطرافیان، همه چیز را درک می کند، از همان 01/01/01 وجودش.


تو روزنه ی دید آن موجود به جهانی، جایی که اگرچه بارها دیده ای و تلخ و شیرینی روزهایش بر تک تک خاطراتت نشسته اما برای او اولین بار است و از هر روزنه ای سعی در دیدن آن دارد.


پس نا امیدش نکن، زیبا ببین، زیبا فکر کن، زیبا زندگی کن، سختی ها و زشتی ها را خودش خواهد دید.


بگذار از شنیدن نامت لبخند بر لب فقط یاد زیبایی بیفتد و در هنگام سختی پیش تو بیاید که تنها تکیه گاهش تو هستی ...