سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

ای جـــان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یعنی LOL

 

 

 

*My father came out, and I will take out your father!پدرم در آمد و پدر تورا هم در میارم)

*May they take away your ‘dead washer’! (مرده شورتو ببرن!)
*Ghosts of your stomach! (
ارواح شکمت!)
*Don’t put a hat on my head! (
سرم کلاه نگذار!)
*Why are you selling me wet wood?? (
چراهیزم تر بمن می فروشی?)
*Light up my homework! (
تکلیفم رو روشن کن!)
*His donkey passed the bridge. (
خرش از پل گذشت)
*Cut tail! (
دم بریده)
*What kind of dirt shall I put on my head? (
چه خاکی بر سرم بکنم?)
*His head is playing with his tail! (
سرش با دمش (..) بازی می کنه!)
*Pull your carpet out of the water! (
گلیمتو از آب بکش!)
*Happiness has hit you under your stomach! (
خوشی زده زیر دلش!)
*Punch you so hard that electricity will come out of your eyes!
(
چنان بزنم که برق از چشمت بپره!)
*Snake Venom! (
زهر مار !)
*Disease! (
مرض!)
*Pain without a cure! (
درد بی درمون!)
*He thinks he has fallen out of an elephant’s nose?(!فکر می کنه از دماغ فیل افتاده?!)
(
*Dog’s mustache (سگ سبیل)
*I’ll take out your eyes! (
چشتو در میارم!)
*Your step on my eye! (
قدمت روی چشمم!)
*May I be sacrificed for you! (
قربونت برم!)
*You have seen camel; you haven’t seen. (
شتر دیدی ندیدی.)
*Don’t drop worms! (
کرم نریز!)
*He does long tongue!! (
زبون درازی می کنه!!)
*Donkey into donkey!!! (
خرتوخره!!!)
*They are like an elephant and a tea cup! (
مثل فیل و فنجون می مونن)
*Don’t put watermelon under my arms! (
هندونه زیر بغلم نده!)
*I’ll make you one with the wall!
با دیوار یکیت می کنم)!)
*I wanted to see who my nosey person is?! (
میخواست ببنم فضولم کیه?!)
*Don’t look at me left left!! (
بهم چپ چپ نگاه نکن )

*Took the water from my face! (Aabeh roomo bord!)
*Painted us black! (
مارو رو سیاه کرد!)
*The door to the pot is open, where is the integrity of the cat? (
در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته?)
*You can’t ride a camel bending, bending! (شتر سواری دلا دلا نمی شه!)
*The blind read! (
کور خونده!)
*The dog was hitting, the cat was dancing! (
سگ میزدگربه می رقصید!)
*You brought my life up to my lip
! (جونم و بلبم رسوندی!)
*My soul reached my lips! (
جونم بلبم رسید!)
*Inside head eater!! (
توسری خور!!)
*It’s hit my head! (
زده به سرم!)
*Blind cat! (
گربه کوره!)
*My head whistled! (
سرم سوت کشید!)
*My job is done. (
کارم تمومه.)
*Burnt father! (
پدر سوخته!)
*His mouth still smells like milk! (
هنوز دهنش بوی شیر میده!)
*I haven’t said anything to her and she has grown a tongue!
هیچه بهش نگفتم، زبون در آورده)!)
*I hope your eyes go blind! (
چشمت کور!)
*I grabbed it out of his belly. (
از دلش در آوردم.)
*One is too little, two is sad, the third is sure. (
یکی کمه دوتا غمه سومی خاطر جمعه.)
*It was hitting and banging! (
بزن بکوب بود!)
*May your hand not hurt. (
دستت دردنکنه.)
*May your head not hurt. (
سرت درد نکنه.)
*Don’t be tired! (
خسته نباشی!)
*I hope your mind goes up! (
فهمت بره بالا!)
*Choke!!! (
خفه شو!!!)
*Killed the cat by the honeymoon suite! (
گربه رو دم حجله کشت!) 

*Not coming not coming, when coming, two two coming!! ( نمیاد نمیاد وقتی میاد دوتا دوتا میاد!)
*No daddy!!! (نه بابــــــا!!!)
*Go daddy!!! (
برو بابــــــــْآ !!!)
*Let’s hit and go
! (بزن بریم!)
*One pot tells the other pot your face is black?! (
دیگ به دیگ میگه روت سیاه?!)
*Make him a donkey! (
خرش کن!)
*Come short! (
کوتاه بیا!)
*Money is not the bear’s grass!! (
پول علف خرس نیست!!)
*A hundred years to these years! (
سد سال به این سال ها!)
*Your warm breath! (
دمت گرم!)
*Her stomach is happy. (
دلش خوشه.)
*My stomach is tight. (
دلم تنگه.)
*Wide ass!! (
کون گشاد!!)
*My stomach burned for her! (
دلم براش سوخت!)
*Stomach to stomach has a path! (
دل به دل راه داره!)
*Big bear! (
خرس گنده!)
*Stomach is not in his stomach!! (
دل تو دلش نیست!)
*It doesn’t have math or books! (
حساب کتاب نداره!)
*I’ll eat your liver! (
جیگرتو بخورم!)
*Sink your teeth into liver a little bit! (
یک کمی دندو رو جیگر بذار!)
*It’s raining dogs here! (
اینجا سگ سارونه!)
*One gear! (
یک دنده!)
*His pocket is
wide as mullah’s ass! (جیبش مثل کون ملاگشاده!)
*Dirt on your head!! (
خاک برسرت!!)
*My stomach is making salt! (
دلم شور می زنه!)
*I died from laughter. (
از خنده مردم.)
*It is from my God! (
از خدامه!)
*He was stuck between the earth and the sky. (
مونده بود بین زمین و آسمون.)
*From each of her fingers a talent rains! (
از هر انگشتش هنر میباره!)
*Make your hat the judge! (
کلاهتو قاضی کن!)
*I won’t even give you a non-curing disease! (
درد بی درمون هم بهت نمیدم!)
*A flower has no front or back! (
گل پشت رو نداره!)
*Without dad and mom! (
بی پدر مادر!)
*He put a finishing stone! (
سنگ تمام گذاشت!)
*His health is a ball! (
حالش توپه!)
*I know him like the palm of my hand. (
مثل کفت دستم می شناسمش.)
*Have I smelled the palm of my hand?? (
مگه کف دستموبو کردم??)
*She hits one handed! (
یک دستی می زنه!)
*Without back of work! (
پشتکارنداره!)
*Donkey head! (
کله خر!)
*Wind hitter. (
باد بزن.)
*Water puller. (
آب کش.)
*Hat lifter! (
کلاه بردار!) 

*You are the darling of my stomach.(عزیز دلمی )
*She is very heavy and colourful! (خیلی سنگین رنگینه!)
*Don’t make yourself spoiled!! (
خودتو لوس نکن!!)
*Drink of life! (
نوش جان!)
*Unknowledgeable in salt!! (
نمک نشناس!!)
*Without salt! (
بی نمک!)
*With salt! (
با نمک!)
*Without steam! (
بی بخار !)
*Don’t be narrow and orange!! (
نازک نارنجی نباش!!)
*You ate my head!! (
سرمو خوردی!!)
*Again the same soup and the same bowl!! (
بازهم همان آش و همان کاسه!!)
*Your eyes see beautiful! (
چشمتون قشنگ می بینه!)
*May your eyes be bright! (
چشمتون روشن!)
*He took her tear out! (
اشکشو در آوردی!)
*Her colour has jumped away! (
رنگش پریده!)
*The patient stone. (
سنگ صبور.)
*Your place is very empty! (
جات خیلی خالیه!)
*One hand has no voice. (
یک دست سدا نداره.)
*I want the donkey and the dates. (
هم خرو میخواد هم خرمارو.)
*My new sleeve, eat rice!! (
آستین نو بخور پلو!!)
*Her friendship is like the friendship of Auntie Bear! (
دوستیش مثل دوستی خاله خرسه اس!)
*She still has two and a half swallows left!!! (
هنوز دوقورت و نیمش باقیه!!!)
*Don’t see how tiny the pepper is, break it and see how sharp it is! (
فلفل نبین چه ریشه بشکن ببین چه تیزه!)
*One crow, forty crows! (
یک کلاغ چهل کلاغ!)
*Hear and don’t believe! (
بشنو و باور نکن!)
*Leave it alone, it’s not male male, or female female! (
ولش کن نه نر نره نه ماده ماده!)
*If you’re a crow, then I’m a baby crow! (
اگه تو کلاغی من بچه کلاغم!)
*The onion has been hanging out with the fruit!! (
پیاز هم خودشو قاطی میوه ها کرده!!)
*Which instrument of yours should I dance to?? (
با کدوم سازت برقصم??)
*May God never subtract you from brotherhood! (
خدا از برادری کمت نکنه!)
*My stomach became a kabob! (
دلم کباب شد!)
*Die for someone who will have a fever for you! (برای کسی بمیر که برات بمیره!)
*Fartnose! (
گوز دماغ!)
*Ouch life/soul!! (
آخ جوووون!!)
 
*My veins and roots came out!! (رگ و ریشه ام در اومد

کیوسک

  

پیتزای قرمه سبزی   

 

دانلود

تشبیه محیط دبیرستان به سریال ها و فیلم های سینمایی

 

  

مدرسه ما :پایگاه جهنمی

خروج از مدرسه :فرار از آلکاتراس

دیدن مدیر از دور :شبهی در تاریک

نمره ئ بیست :افسانه آه 

مدیر مدرسه :مرد 6 میلیون دلاری

روز دادن کارنامه :
حادثه در کندوان

شوخی با مدیر :بازی با مرگ

 امتحان :شاید وقتی دیگر

اخراج از کلاس :یک بار برای همیشه

  روزی که معلم به کلاس نمی آید :بوی خوش زندگی

نمازخانه دبیرستادن : قطعه ای از بهشت

زنگ آخر : آرایشگاه زیبا

 امحان پایان ترم : قلب ها برای که می تپد

 پیام متقلب برای دیگران : چشم هایم برای تو

 راهی برای متقلبان : جیب بر ها به بهشت نمی روند

 آنتن مدرسه : جاسوس سه جانبه

 جای سیلی معلم : دایره سرخ

 دبیر تربیتی : پاک باخته

 صفر های پشت سر هم : برج مینو

 اعتراض برای نمره : شلیک نهایی

 حیاط مدرسه : پارک ژوراسیک

 زنگ ورزش : المپیک در بازداشتگاه

 شوراءدبیران : جنگ نفتکشها

 ناظم : پلیس آهنی

 کنکور : بالاتر از خطر

 دیدن معلم از دور : سایه عقاب ها

 نگاه معلم : بگذار زندگی کنم

 دانشگاه : سرزمین آرزوها

 خارج از مدرسه : آن سوی آتش

 بحث با مدیر : فریاد زیر آب

 شاگرد اول کلاس : پرنده کوچک خوشبختی

 پای تخته : لبه تیغ

 دیکتاتوری معلم : مزد ترس

 منفی های پشت سر هم : گلوله های بی صدا

 اولین دانش آموزی که معلم از او درس می پرسد : قربانی

 وراجی سر کلاس : مجوز مرگ

 آخر کلاس : بهشت پنهان

 مبصر کلاس : افعی

 بوی جوراب بچه ها : عطر گل یاس

 دبیران مدرسه ما : تبعیدی ها

 اخراج از مدرسه : می خواهم زنده بمانم

 سایه دبیر تربیتی : سایه شوگان

 دفتر دبیران : خانه ارواح

 نمره ده : شانس زندگی

 اتاق ورزش : جزیره آدم خور ها

 دستشویی : اطاق گاز

 سال آخر دبیرستان : سال های بی قراری

 ساختمان مدرسه : آسمان خراش جهنمی

 اخراجی ها : بینوایان

 رفتن به دانشگاه : هدف سخت

دفتر مدیر : کلبه وحشت

صاحبان نمره زیر ده : سربداران

 کیف های دانش آموزان : محموله

 ظرفیت نیمکت ها : دو نفر و نصفی

 سوسک در کلاس : انفجار در اطاق عمل

 کلاس خصوصی : وعده پنهان

 زنگ ادبیات : نان و شعر

 دفتر ناظم : محکمه عدالت

 حالت دانش آموز هنگام پاسخ دادن : زرد قناری

 دانش آموزان رشته ریاضی : سوته دلان

 رفتار مشاور مدرسه با دانش آموزان : عاشقانه 

 

 

توی یک کلاس خلوت

 
 
 
توی یک کلاس خلوت
دو تا دانشجو اسیرن

دو تا بد شانس، دو تا تنها
یکیشون تو یکیشون من 

قلب استاد مثل سنگه  

سنگ سرد و سخت خارا

زده قفل بی صدایی
به لبای خستۀ ما

چشم استاد شده خیره
 مراقب آخرِ گیره

نازی از ترس نگاشون
کم کَمَک داره می‌میره

نمی‌تونیم که بجنبیم
 پیش این استاد کافر

10 گرفتن من و تو
قصه هست قصّۀ آخر

همیشه فاصله بوده
بین برگای من و تو

با همین تلخی گذشته
امتحانای من و تو

راه دوری بین ما نیس
اما باز اینم زیاده

تنها امید من و تو
 این مراقب جواده

کاش می‌شد برگه عوض کرد
 کاش می‌شد تقلّبی کرد

کاش می‌شد از جایی دید زد
 روی برگ خود کپی کرد

ما باید با هم بشینیم
 اگه می‌خوایم که نیفتیم

واسه ما جدایی مرگه
 تا جدا بشیم می‌افتیم

کاشکی جاهامون عوض شه
 من و تو با هم بشینیم

توی یک فرصت ویژه
برگای همو ببینیم

شاید اون‌جا واسۀ ما
 دیگه گیر بازار نباشه

خیلی خوبه اگه با ما
 جاسوس و رادار نباشه
 

خاطرات مردی که زنش به مسافرت رفته بود!!


شنبه: زنم برای یک هفته به دیدن مادرش رفته و من و پسرم لحظاتی عالی را خواهیم گذراند. یک هفته تنها . عالیه. اول از همه باید یک برنامه هفتگی درست و حسابی تنظیم کنم. اینطوری میدونم که چه ساعتی باید از خواب بیدار بشم و چه مدتی را در رختخواب و چقدر وقت برای پختن غذا توی آشپزخانه صرف میکنم. همه چیز را به خوبی محاسبه کرده ام. وقت برای شستن ظرفها، مرتب کردن خانه و خرید کردن و همه روی کاغذ نوشته شده است. چقدر هم وقت آزاد برایم میماند. چرا زنها آنقدر از دست این کارهای جزیی و ساده شکایت دارند. درحالی که به این راحتی همه را میشود انجام داد . فقط به یک برنامه ریزی صحیح احتیاج است. برای شام هم من و پسرم استیک داریم. پس رومیزی قشنگی پهن کردم و بشقابهای قشنگی چیدم و شمع و یک دسته گل رز روی میز نهادم تا محیطی صمیمانه به وجود آورم. مدتها بود که آنقدر احساس راحتی نکرده بودم.

 

یکشنبه: باید تغییرات مختصری در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نمیگیرم و لازم هم نیست که آنقدر ظرف کثیف کنیم چون کسی که باید ظرفها را بشوید منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبیعی چقدر زحمت دارد چون هربار باید آبمیوه گیری را شست بهتر این است که هر دو روز یکبار آب پرتقال بگیریم که ظرف کمنری بشویم.

 

دوشنبه: انگار کارهای خانه بیشتر از آنچه که پیش بینی کرده بودم وقت میگیرد. راه دیگری باید پیدا کنم. ازاین پس فقط غذاهای آماده مصرف میکنم. اینطوری وقت زیادی در آشپزخانه صرف نمیکنم. نباید که وقت آماده کردن و طبخ غذا بیش از زمانی باشد که صرف خوردن آن میکنیم. اما هنوز یک مشکل باقیست: اتاق خواب. مرتب کردن رختخواب خیلی پیچیده است. نمیدانم اصلا چرا باید هرروز تختخواب را مرتب کرد؟ درحالی که شب باز هم توی آن میخوابیم!!

 

سه شنبه: دیگر آب پرتقال نمیگیرم. میوه به این کوچکی و قشنگی چقدر همه جا را کثیف و نامرتب میکند! زنده باد آب پرتقالهای آماده و حاضری!! اصلا زنده باد همه غذاهای حاضری!

کشف اول: امروز بالاخره فهمیدم چه جوری از توی تخت بیرون بیایم بدون اینکه لحاف را به هم یزنم. اینطوری فقط صاف و مرتبش میکنم. البته با کمی تمرین خیلی زود یاد گرفتم. دیگر در تخت غلت هم نمیزنم.. پشتم کمی درد گرفته که با یک دوش آب گرم بهتر خواهد شد. ازاین پس هر روز صورتم را نمی تراشم و وقت گرانبهایم را هدر نمیدهم.


کشف دوم: ظرف شستن دارد دیوانه ام میکند.عجب کار بیخودی است! هربار بشقابهای تمیز را کثیف کنیم و بعد آن را بشوییم.


کشف سوم: فقط هفته ای یکبار جارو میزنم. برای صبحانه و شام هم سوسیس و کالباس می خوریم.


چهارشنبه: دیگر آب میوه نمی خوریم. بسته های آب میوه خیلی سنگینند و حملشان خیلی مشکل است.


کشف دیگر: خوردن سوسیس برای صبحانه عالیست. برای ظهر بد نیست اما برای شام دیگر از حلقم بیرون میزند. اگر مردی بیش از دو روز سوسیس بخورد احتمالا دچار تهوع خواهد شد!


پنجشنبه: اصلا چرا باید موقع خوابیدن لباسم را بکنم در حالی که فردا صبح باز باید آن را بپوشم؟!!! ترجیح میدهم به جای زمانی که صرف این کار میکنم کمی استراحت کنم. از پتو هم دیگر استفاده نمیکنم تا تختم مرتب بماند.
پسرم همه جا را کثیف کرده. کلی دعوایش کردم. آخر مگر من مستخدم هستم که هی باید جمع کنم و جارو بزنم؟ عجیب است ! این همان حرفهایی است که زنم گاهی میزند!
امروز دیگر باید ریشم را بتراشم .. اما اصلا دلم نمیخواهد . دیگر دارم عصبانی میشوم. برای صبحانه باید میز چید، چایی درست کرد، نان را خرد کرد. انجام همه این کارها دیوانه ام میکند.
برای راحتی کار دیگر شیر را با شیشه ، کره و پنیر را هم توی لفافش میخوریم و همه این کارها را هم کنار ظرفشویی انجام میدهیم. اینطوری دیگر جمع و جور کردن و میز چیدن هم نمیخواهد!
امروز لثه هایم کمی درد گرفته شاید برای اینکه میوه هم نمیخورم. چون ماشین ندارم و برایم خیلی مشکل است که میوه بخرم و به خانه بیاورم. امیدوارم که عفونت نکرده باشند. عصری زنم زنگ زد که آیا رختها رو شیشه ها را شسته ام؟ خنده عصبی سر دادم انگار که من وقت این کارها را داشتم!
توی حمام هم افتضاحی شده، لوله گرفته اما مهم نیست من که دیکر دوش نمیگیرم!


یک کشف جدید دیگر: من و پسرم با هم غذا میخوریم. آن هم سر یخچال! البته باید تند تند بخوریم چون در یخچال را که نمیشود مدت زیادی باز گذاشت.


جمعه: من و پسرم در تختمان مانده ایم تا تلویزیون نگاه کنیم. دیدن اینهمه تبلیغات مواد غذایی دهانمان را آب انداخته. با خستگی کمی غر و غر میکنیم. وقتش است که خودم را بشویم و ریشم را بتراشم و موهایم را شانه کنم و غذای بچه را آماده کنم و ظرفها را بشویم و جابه جا کنم، خرید کنم و بقیه کارها.... ولی واقعا قدرتش را ندارم. سرم گیج میرود و تار میبینم. حتی پسرم هم نایی ندارد. به تبعیت از غریزه مان به رستوران رفتیم و یک ساعتی را غذاهایی عالی و خوشمزه در ظروفی متعدد خوردیم. قبل از اینکه به هتل برویم و شب را در یک اتاق تمیز و مرتب بخوابیم، از خودم می پرسم آیا هرگز زنم به این راه حل فکر کرده بود؟


نـــبــرد رســتم و جـــومونــگ

 

 

 

کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو

به رستم چنین گفت اون جومونگ!

ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم

رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:

منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت

جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:

تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال ۳ رو دیدی؟ کور که نیستی

در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:

چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!

و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان! 

 

تفاوت مردان و زنان !!!

 

 

 

 

آیا می دانید تفاوتهای مردان و زنان در موقعیت های مختلف چیست ؟    

در سالگرد ازدواج :    

زن : عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمونیم و شمع زندگیمون روشن باشه

مرد : عزیزم کیک رو بیار بخوریم ، شام چی داریم؟ الو الو الو ...    

در روز زن :    

زن : عزیزم مهم نیست چه هدیه ای برام خریدی مهم اینه که پیش تو باشم

مرد : خوشحالم با تو هستم  ، شام چی داریم ؟ الو الو الو ...    

روز مرد :    

زن : عزیزم این هدیه برای تو و با تمام عشق نثار تو میکنم ، ببخش اگه که

مرد : شام چی داریم ؟ الو الو الو ...    

بعد از 60 سال زندگی سر پیری :    

زن : عزیزم یادته ؟ بدون که بعد از این همه مدت هنوز عاشقتم و بدون تو مرگ رو بیشتر دوست دارم

مرد : عجب کیکی بودا ، شام چی داریم ؟ الو الو الو ...    

2 ثانیه قبل از مرگ :    

زن : عزیزم ، منو تنها نذار ، عاشقتم ، خیلی دوست دارم  

مرد: گشنمه    

وصیت نامه مرد و زن :    

زن : مرا ببخشید و کاش میتوانستم دوباره باشم تا از همه بخوام منو ببخشند

مرد : شام قرمه سبزی بدید  

 

 

یک ترم یک دانشجو چگونه می گذرد؟

 

شروع ترم





یک هفته بعد از شروع ترم







دو هفته بعد از شروع ترم





قبل از میان ترم





در طول امتحان میان ترم





بعد از امتحان میان ترم


قبل از امتحان
پایان ترم





اطلاع از برنامه پایان ترم







7 روز قبل از پایان ترم







6 روز قبل از پایان ترم







5 روز قبل از پایان ترم







4 روز قبل از پایان ترم







2 روز قبل از پایان ترم







1 روز قبل از پایان ترم





شب قبل از امتحان







1 ساعت قبل از امتحان





در طول امتحان


هنگام خروج از
سالن امتحان





بعد از امتحان 

آن کس که . . .

 

آن کس که بداند و بداند که بداند 

باید برود غاز به کنجی بچراند   

   

آن کس که بداند و نداند که بداند 

بهتر که رود خویش به گوری بتپاند    

  

آن کس که نداند و بداند که نداند 

با پارتی و پولش خرک خویش براند  

 

آن کس که نداند و نداند که نداند 

بر پست ریاست ابدالدهر بماند   

 

اگر شوهر آدم برنامه نویس باشد . . .

 

 

 

شوهر: سلام، من Log in کردم.

زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟

شوهر: Bad command or File name.

زن: ولی من صبح بهت تأکید کرده بودم

شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.

زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟

شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time.

زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.

شوهر: Sharing Violation, Access Denied.

زن: می‌دونی، ازدواج با تو واقعاً یک تصمیم اشتباه بود.

شوهر: Data Type Mismatch.

زن: تو یک موجود به‌درد نخور هستی!

شوهر: By Default.

زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.

شوهر: Hard Disk Full.

زن: ببینم می‌تونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟!

شوهر: Unknown Virus Detected.

زن: بله؟!! مادرم چی؟

شوهر: Unrecoverable Error.

زن: و رابطه تو با رئیست؟

شوهر: The only User with Write Permission.

زن: تو اصلاً منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟

شوهر: Too Many Parameters.

زن: خوب پس منم میرم خونهٔ بابام.

شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed.

زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!

شوهر: Close all Programs and Logout for another User.

زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم.

شوهر: Its now Safe to ShutDown .