سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

خاطرات دانشگاه


اینجا رو دوست دارم تنها جاییه که واسه دل خودم می نویسم به کسیم مربوط نیست که چی می نویسم و چرا می نویسم. دلم برای اینجا تنگ شده بود.


تا حالا شده مهره های دومینو رو دایره وار بچینی و خودت بشینی جای یکی از مهره ها و مهره ی سمت راستت رو هل بدی؟


من هل دادم هیچی نمی شه فقط اونی که 5 سال تو کفش بودی به لطف دوستش باهات بای بای می کنه.


هیچی نمی شه فقط سر کله شقی خودت تنها کسی که بعد 24 سال بهش یه حسی داری کله شق می شه و ...


طوری نمی شه ها اصلا نترسین زیر مهره ی دومینو له نمی شین فقط به چیزی که خواستین نمی رسین


مهره ی سمت چپت نمی افته رو سرت می افته رو هر چی که دوست داشتی


تقصیر خودتم هست خودتم می دونی.


تقصیر غذای سلف دانشگاه نیست که به خاطر مواد نامعلومی که توش تزریق شده وحشی و افسرده و بی احساس شدی.


به خاطر هم اتاق شدن با یه مشت ... که اصلا حرفت رو نمی فهمن اینجوری عصبی و از دماغ فیل افتاده نشدی.


به خاطر یه مشت آدم ... که فکر می کنن دختر دانشجوی شهر دیگه ... اینقدر محافظه کار و بد بین نشدی.


در کل دخترم اینقدر تقصیر کارایی که کردی رو گردن این و اون ننداز.


همشو خودت انجام دادی اونا تا حد خیلی زیادی فقط هلت دادن به سمت مهره ی سمت راستت اما آخرش این دست خودت بود که مهره رو هل داد.


تو مسئولی.


تو تاوان می دی.


تویی که از دست دادی.


سلف دانشگاه تو توی ایران مقام اول رو می آره.


مشاور دانشگاه و مسئولین خوابگاهها نمونه می شن.


و هرکدوم از آقایون و خانمهایی که در این راه کمکت کردن به جایی می رسن.


این تویی که ضعیفی و باید تو این شرایط بهترین می شدی اما نشدی.


خودت جوابگویی.


کاری که اونا باهات کردن تاثیر مقطعی داشت اما توی این مقطع هرکاری کردی یه عمر تقاصشو پس می دی.