سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

خاطرات مردی که زنش به مسافرت رفته بود!!


شنبه: زنم برای یک هفته به دیدن مادرش رفته و من و پسرم لحظاتی عالی را خواهیم گذراند. یک هفته تنها . عالیه. اول از همه باید یک برنامه هفتگی درست و حسابی تنظیم کنم. اینطوری میدونم که چه ساعتی باید از خواب بیدار بشم و چه مدتی را در رختخواب و چقدر وقت برای پختن غذا توی آشپزخانه صرف میکنم. همه چیز را به خوبی محاسبه کرده ام. وقت برای شستن ظرفها، مرتب کردن خانه و خرید کردن و همه روی کاغذ نوشته شده است. چقدر هم وقت آزاد برایم میماند. چرا زنها آنقدر از دست این کارهای جزیی و ساده شکایت دارند. درحالی که به این راحتی همه را میشود انجام داد . فقط به یک برنامه ریزی صحیح احتیاج است. برای شام هم من و پسرم استیک داریم. پس رومیزی قشنگی پهن کردم و بشقابهای قشنگی چیدم و شمع و یک دسته گل رز روی میز نهادم تا محیطی صمیمانه به وجود آورم. مدتها بود که آنقدر احساس راحتی نکرده بودم.

 

یکشنبه: باید تغییرات مختصری در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نمیگیرم و لازم هم نیست که آنقدر ظرف کثیف کنیم چون کسی که باید ظرفها را بشوید منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبیعی چقدر زحمت دارد چون هربار باید آبمیوه گیری را شست بهتر این است که هر دو روز یکبار آب پرتقال بگیریم که ظرف کمنری بشویم.

 

دوشنبه: انگار کارهای خانه بیشتر از آنچه که پیش بینی کرده بودم وقت میگیرد. راه دیگری باید پیدا کنم. ازاین پس فقط غذاهای آماده مصرف میکنم. اینطوری وقت زیادی در آشپزخانه صرف نمیکنم. نباید که وقت آماده کردن و طبخ غذا بیش از زمانی باشد که صرف خوردن آن میکنیم. اما هنوز یک مشکل باقیست: اتاق خواب. مرتب کردن رختخواب خیلی پیچیده است. نمیدانم اصلا چرا باید هرروز تختخواب را مرتب کرد؟ درحالی که شب باز هم توی آن میخوابیم!!

 

سه شنبه: دیگر آب پرتقال نمیگیرم. میوه به این کوچکی و قشنگی چقدر همه جا را کثیف و نامرتب میکند! زنده باد آب پرتقالهای آماده و حاضری!! اصلا زنده باد همه غذاهای حاضری!

کشف اول: امروز بالاخره فهمیدم چه جوری از توی تخت بیرون بیایم بدون اینکه لحاف را به هم یزنم. اینطوری فقط صاف و مرتبش میکنم. البته با کمی تمرین خیلی زود یاد گرفتم. دیگر در تخت غلت هم نمیزنم.. پشتم کمی درد گرفته که با یک دوش آب گرم بهتر خواهد شد. ازاین پس هر روز صورتم را نمی تراشم و وقت گرانبهایم را هدر نمیدهم.


کشف دوم: ظرف شستن دارد دیوانه ام میکند.عجب کار بیخودی است! هربار بشقابهای تمیز را کثیف کنیم و بعد آن را بشوییم.


کشف سوم: فقط هفته ای یکبار جارو میزنم. برای صبحانه و شام هم سوسیس و کالباس می خوریم.


چهارشنبه: دیگر آب میوه نمی خوریم. بسته های آب میوه خیلی سنگینند و حملشان خیلی مشکل است.


کشف دیگر: خوردن سوسیس برای صبحانه عالیست. برای ظهر بد نیست اما برای شام دیگر از حلقم بیرون میزند. اگر مردی بیش از دو روز سوسیس بخورد احتمالا دچار تهوع خواهد شد!


پنجشنبه: اصلا چرا باید موقع خوابیدن لباسم را بکنم در حالی که فردا صبح باز باید آن را بپوشم؟!!! ترجیح میدهم به جای زمانی که صرف این کار میکنم کمی استراحت کنم. از پتو هم دیگر استفاده نمیکنم تا تختم مرتب بماند.
پسرم همه جا را کثیف کرده. کلی دعوایش کردم. آخر مگر من مستخدم هستم که هی باید جمع کنم و جارو بزنم؟ عجیب است ! این همان حرفهایی است که زنم گاهی میزند!
امروز دیگر باید ریشم را بتراشم .. اما اصلا دلم نمیخواهد . دیگر دارم عصبانی میشوم. برای صبحانه باید میز چید، چایی درست کرد، نان را خرد کرد. انجام همه این کارها دیوانه ام میکند.
برای راحتی کار دیگر شیر را با شیشه ، کره و پنیر را هم توی لفافش میخوریم و همه این کارها را هم کنار ظرفشویی انجام میدهیم. اینطوری دیگر جمع و جور کردن و میز چیدن هم نمیخواهد!
امروز لثه هایم کمی درد گرفته شاید برای اینکه میوه هم نمیخورم. چون ماشین ندارم و برایم خیلی مشکل است که میوه بخرم و به خانه بیاورم. امیدوارم که عفونت نکرده باشند. عصری زنم زنگ زد که آیا رختها رو شیشه ها را شسته ام؟ خنده عصبی سر دادم انگار که من وقت این کارها را داشتم!
توی حمام هم افتضاحی شده، لوله گرفته اما مهم نیست من که دیکر دوش نمیگیرم!


یک کشف جدید دیگر: من و پسرم با هم غذا میخوریم. آن هم سر یخچال! البته باید تند تند بخوریم چون در یخچال را که نمیشود مدت زیادی باز گذاشت.


جمعه: من و پسرم در تختمان مانده ایم تا تلویزیون نگاه کنیم. دیدن اینهمه تبلیغات مواد غذایی دهانمان را آب انداخته. با خستگی کمی غر و غر میکنیم. وقتش است که خودم را بشویم و ریشم را بتراشم و موهایم را شانه کنم و غذای بچه را آماده کنم و ظرفها را بشویم و جابه جا کنم، خرید کنم و بقیه کارها.... ولی واقعا قدرتش را ندارم. سرم گیج میرود و تار میبینم. حتی پسرم هم نایی ندارد. به تبعیت از غریزه مان به رستوران رفتیم و یک ساعتی را غذاهایی عالی و خوشمزه در ظروفی متعدد خوردیم. قبل از اینکه به هتل برویم و شب را در یک اتاق تمیز و مرتب بخوابیم، از خودم می پرسم آیا هرگز زنم به این راه حل فکر کرده بود؟


نظرات 11 + ارسال نظر
ارش پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ

والا ببخشید این اقاه یکمی بی عرضه تشریف داشتن والا من که الان یه ۲ سالیه تنهام هیچ کدوم از این مشکلاتو ندارم و کلیم حال میکنم :D

داریوش پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ http://darius1.blogfa.com

با بهترین درود ها
مریم بانوی گرام
من نشانی شما را به ابراهیم نبی بت شکن ندادم ولی الان دیدیم که شما در نوشته خدا زن را افرید نشانی خود را گذاشته اید
بهر حال این مسافرت شما زیاد به درازه کشید
شاد باشی و تندرست

آره راست می گیا ((:

خودم کردم که لعنت بر خودم باد ((=

کدوم مسافرتو می گی؟ ?-:

محمد علی ابراهیمی چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ب.ظ


این جواب شماست در وب داریوش

خانم مریم بنده نه شیخ هستم نه اخوند بلکه فعلا خود را ابراهیم نبی می بینم در این بتکده !

اتفاقا منم آدرس وبلاگ ننوشتم تا پای ابراهیم نبی با ادب [!!!] به این بتکده ی کوچک من باز نشه ! (رجوع شود به وب سیاوش)

آمیتیس سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ

mr satan خیلی کامنتت با حال بود البته بیشتر شبیه یک پست بود تو کامنت!!

بعضی از مردها رو باید تو کیسه کرد و برد تو دشت کویر لوت انداخت و برگشت...هرچند 2 باره بر میگردند!!
بعضی ها رو هم باید تلفن کرد به ستاد سد معبر که بیاد جمعشون کنه!!
ولی خب اگر بعضی هاشون نباشن (منظورم گشت ارشاد دنیای مجازی است) دیگه سوژه واس خنده نداشتیم!
احوال مریم بانوی خودم چطوره...؟!

آمیتیس بانو چه عجب شما رو زیارت کردیم ((:

خوبی؟ -;{@

داریوش دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:47 ب.ظ http://darius1.blogfa.com

با بهترین درود ها
امان از دست این خانم ها که این اقایون را بدون غداو ظرف های یک بار مصرف میگدارند و میروند مسافرت اصلن زن برای چه باید برود مسافرت در خیلی از حدیث ها امده زن باید اماده برای مرد باشد خوب حالا اگر خودش نیست یک جانشین بگذازد الحمدالله با یک انتحت هم حل میشود بهر حال با نوشته ای بنام خدا زن را افرید برزوم
شاد باشیدو تندرست و بی مسافرت

منم موافقم به گفته ی مولای متقیان زن ناقص العقل است و در هیچ کاری با او مشورت نکنید (چه ربطی داشت)

و به گفته ی رسول اکرم براى قضاى حاجات و برطرف کردن آن به شما اجازه خروج از خانه داده شده است.

بنده ی خدا داریوش جان واسه قضای حاجت می تونیم بریم بیرون الحمدلله این یکی رو اجازه دادند.

رسول اکرم: زن مسافرت نکند مگر اینکه با محرم خود باشد.

و هیچ مردى بر او داخل نشود، مگر اینکه با او محرم باشد، یکى از صحابه گفت: اى رسول خدا! من مىخواهم با جیش و لشکر فلانى براى جنگ بروم، و زنم مىخواهد به حج برود، رسول الله فرمود: با زن خود به حج برو.

نتیجه ی اخلاقی : زن هرجا می ره شوهرش باید باهاش بره تا دیگه مجبور نباشه تو یخچال غذا بخوره

راستی اولیا دین یه چیزی می دونستند که گفتند!

((=

مریم یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ

سایت cloob.com فیلتر شد و جالب اینجاست که در لیست سایت های معرفی شده سایت cloob.ir به چشم می خورد ((:

اینا قاط زدن رسما ((=

وحید یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ق.ظ http://khabar-az-avval.blogfa.com/

سلام

غذا خوردن توی یخچال ، جالب بود ( جالبت تر بود )

اصولا آدم جالبی بود ((:

Mr SeveN چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ

2 حالت داره... اگه تنهایی آدمو انتخاب کنه(اجبار) که باید باش کنار بیاد.ولی گاهی اوقات آدم خودش تنهایی رو انتخاب میکنه(اختیار) ترجیحا باید دهن گشادشو ببنده و غر نزنه!!
----------------------------------
محمد جان کودوم مرد ؟ منو با مانتو کوتاه گرفتن! البته تو پلاستیک بود تنم نبود :))
جامعه ی گندی شده!! دس به هرجاش میزنن از یه ور دیگه گندش در میاد!
---------------------------------
صاب وبلاگ عزیز تو کامنتای من چرخ نزن اینورو اونور =))))
با اون عکست=========)))))

من به عنوان ادد لیستت حق دارم ((=

عکسم به این خوبی چشت در آد D:

Bleep دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ

کامنت محمد خیلی خنده دارتر بودا!! :))

موافقم ((=

محمد بنایی پور (Mr SaTaN) دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ

بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم


اگر از همدلی پرسی بدان نازک دلی خستم


بیا از درد حکایت کن که من محتاج آن هستم


اگر از زخم دل پرسی بدان مرهم بران بستم


برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم


برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم

Salam Maryam jan chetori mehrbon :x @)- Aghayon be del nagirin

in maryam modelesh ine zed mardast kolan yeki darmiyon to blog

zahresho mirize be marda harjor shode :-< ghabol tavajo kasae

ke migan mardanegi morde mano arash mazhare mardanegi hasim

mage na arash !:X chanta mard digeam mishnasam ke mikhan

esmeshon fash nashe :))

in comment in Mr Mahan haghighat dare ?!

vaghean khodaro shokr ke man pesar motevaled shodam :-s :D

valii khodaee bi shokhii man age dokhtar mishodam kheliiiiii

naz mishodam tasavoresho bekonin 8-> vayyyy ghand to dele

khodam ab mishe tasavor mikonam :-s :)) age dokhtar mishodam

in gashti ke in aghahe mige har rooz miyomadan mano

jarime mikardan babam be khake siya mishast =)))) :-S

Man Depres Shodam Maryam Omidvaram Az omret Kheyr Nabini

:-< khabar marget be Hagh 5 tane alee baaa azzz in harfaaa

baghiyasho balad nisam :-s =))

محمد الهی بمیری که 7 روز هفته 12 روزشو دپرسی ((=

تو پسرم که هستی نازی ؟-: باور نداری؟ مگه نه آرش ؟ ((:

راستی آرش !eeeeeey sweetie ((=

بعدشم محمد من زهر نریختم دارم راست می گم دیگه اون آقایونی که اینجوری نیستن مادرای خوبی دارن X:

از همینجا به همه ی این نوادر ایرانی (احیانا) تبریک عرض می کنم من کوچیک آقایون با ملاحظه هم هستم X:

این که اینجا نوشتم مربوط به اوناییه که دم از راحتی کار خونه می زنن و خودشون یه بارم دست به سیاه و سفید نزدن!

Mahan دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:36 ب.ظ

سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که مبارزه با بد حجابی شدت بیشتری پیدا خواهد کرد و جریمه نقدی برای خانمهای بد حجاب در نظر گرفته شده است.سردار خاطر نشان کرد که ..گشت هاتف.. نیز مبارزه با رابطه نامشروع دختر و پسرها را زیره نظر خواهد گرفت و هر دختر پسری که توسط این گشت گرفته شود تحویل پزشکی قانونی خواهد شد و اگه رابطه جنسی بین این افراد باشه به صورت عقد دایم در خواهند آمد.....جریمه های بد حجابی به این شرح می باشد :
عینک بالای سر 18000 تومان
مانتو کوتاه 35000 تومان
مانتو روشن مخصوصا (قرمز و سبز ) 35000تومان
لاک هر ناخن 5000 تومان
سولاریوم پوست 25000 تومان
موی روشن از 50000تومان تا 150000تومان

مرسی از اطلاع رسانی D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد