سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

یه بار دیگه . . . (۳)

 

(۳) 

فرنوش _ الو ؟ 

بابک _ منم. 

فرنوش _ سلام ! 

بابک _ علیک سلام ! اونا چی بود رفتی به بچه ها گفتی ؟ هر غلطی که از 5 سالگی تا حالا کرده بودم و بهت گفتم، رفتی جار زدی. خوب بعد بهم می گفتی بابک چرا همه چیتو بهم نمی گی ! 

هر وقت به کسی از خودم گفتم گند زد به حال و روزم ! حالا فهمیدی چرا نباید می گفتم ؟! 

فرنوش _ یعنی ناراحت شدی ؟ 

بابک _ معلومه ! 

فرنوش _ خیلی ؟ 

بابک _ . . . 

فرنوش _ یعنی من بدترین کاری رو که یکی می تونست باهات بکنه، انجام دادم ؟ 

بابک _ یعنی چی ؟ 

فرنوش _ حالا دیگه اسممو همیشه یادت می مونه ؟ 

بابک _ چی می خوای بگی ؟ 

فرنوش _ تو بدترین کاری رو که کسی می تونست باهام بکنه، سرم در آوردی ! می خواستم اسم منم همیشه یادت بمونه همون طور که اسم تو هیچوقت یادم نمی ره . . . 

بابک _ فرنوش داری گریه می کنی ؟! الهی من بمیرم گریه نکن . . . 

فرنوش _ خفه شو . . . آشغال ! 

بابک _ تو رو خدا گریه نکن . . . 

فرنوش _ برو گم شو . . . عوضی ! 

بابک _ یه فکری به ذهنم خطور کرد. یکم بهم فرصت بده ذهنم رو مرتب کنم. 

فرنوش _ چقدر ؟ 

بابک _ 10 دقیقه. 

. . . 

فرنوش _ بدو دیگه نمی خوام ذهنم رو دیگه در گیر تو کنم ! 

بابک _ . . . درگیر نکن. . . نمی گم مهم نیست. 

فرنوش _ لوس نکن خودتو. بگو ببینم چی یدفعه به ذهنت رسید ؟ 

بابک _ نه دیگه . . . 

فرنوش _ می گم بگو ! 

بابک _ باشه. فرنوش بهم یه فرصت دیگه بده تا عشقم رو بهت ثابت کنم. این دفعه دیگه واست کم نمی ذارم . . . 

فرنوش _ همین بود فکرت ؟ خیلی زرنگی که ! می خوای حالا یه بلایی سرم بیاری سوجه کنی که هر دفعه خواستم چیزی بگم المش کنی ؟ 

بابک _ واقعا این جوری فکر می کنی ؟ 

فرنوش _ آره !  

بابک _ . . . 

فرنوش _ . . . فکر نمی کردم دیگه دوباره به خاطر تو گریه کنم ! 

بابک _ منم فکر نمی کردم اصلا گریه کنم ! . . . اشکمو آوردی ! . . . فکر نمی کردم دیگه نه تو قلبت حتی تو ذهنتم دیگه جایی نداشته باشم ! . . . من می رم . . . 

فرنوش _ . . . واسا ! 

بابک _ . . . ؟ 

فرنوش _ یه هفته وقت می خوام فکر کنم. اگه 5شنبه بهت SMS نزدم و فحشت ندادم یعنی باشه. 

بابک _ وای فرنوش ! واقعا خوشحالم کردی. مرسی. عاشقتم ! بوسم کن برم. 

فرنوش _ خودتو لوس نکن ! بای. 

بابک _ باشه . . . بای. 

 

(۲) 

(۴) 

نظرات 7 + ارسال نظر
RainMan پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:04 ب.ظ

migam age 5shanbe farnoosh sms zad foshesh dad foshasham benevis bekhandim yekam,dastet dard nagire mary jan:D

k ((=

Mr SeveN پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ب.ظ

aaa Gij khodeti vali in parte 3e nakhoonde boodam :D
Cheghad ashna bood in jomle ha :">=)) :D

بمیری ((=

Mr SeveN پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:03 ب.ظ

Mesenke vaghan nakhoondam posto..Man ghablan vase in post Comment dade boodam :-s

Mr SeveN پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:02 ب.ظ

Asan nakhoondam ye zarb omadam nazar bedam =))

722 چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ب.ظ

ziyad bood nakhondam :D

پوری (-8 ((:

mili چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ http://milad-handsome.blogsky.com

salam
man ke chizi azash sar dar nayovordam
be har hal
movafagh bashi
akhhhhhh
ghazam sookht!!!

خوب هنوز مونده D:

فیروزه چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ق.ظ

مریم اینم داستان بود!!!!!!!!!
چی شد با هم دوست شدن ؟
سرکارمون گذاشتی!!!!!!!!

نه هنوز ۲تا پست دیگه مونده D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد