سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

اخلاق حرفه ای



قبول دارید که اخلاق حرفه ای ابعاد گوناگونی داره؟


مثلا کسی که رئیس یه بخشی از یه مجموعه ی آکادمیکه نه تنها باید از نظر سطح علمی در جایگاه بالایی باشه و کلا پویا برخورد کنه با شغلش، باید برخوردش با ارباب رجوع و زیردستان و کارآموزانش هم مناسب باشه.


کلا فکر کنم هم از نظر حرفه ای و هم از نظر انسانی درست نباشه که با یه حرکت غیر آکادمیک که از یکی از اعضا سر زده یه برخورد غیر آکادمیک داشته باشه. خوب اگه جواب اون حرکت این برخورد باشه دیگه برای آدم چیزی به اسم شرمندگی و پشیمونی نمی مونه!


؟؟؟؟



خدایا چرا این همه ما رو رنگارنگ آفریدی؟؟؟؟؟ 



حس دوست داشتن



حسش خوبه ولی زیاد جدی نگیریدش بعدنا می بینید طرف مقابل جدی نگرفته شما گرفتید تو ذوقتون می خوره ها ...


از من به شما نصیحت!


رو حرفا هم حساب نکنید، یه وقت طرف تنهاست شما دم دستید حالا یه حرفی می زنه شما گرفتارش نشید، بعدنا می فهمید اون موقع اقتضای تنهاییش بوده که اینو گفته تو ذوقتون می خوره.


زیادم قدیمی فکر نکنید که بگید یه پسر یه دختر رو بخواد آسمونو به زمین می دوزه رو حرفش وامیسه نه عامو ازین خبرا نیست امروزه روز هرکی آسون تر باشه پسر جماعت همونجاست. به محض اینکه بخواد واسه حرف زدن با شما شارژ ایرانسل بخره می ره سراغ کسی که یا نزدیکشه یا 24 ساعته تو اینترنته و خرجش کمتره.


خلاصه اینا رو گفتم که در جریان باشید زیاد حساب باز نکنید یه وقت تو ذوقتون نخوره!



n-1


چند روز پیش داشتم برای زندگیم فورمول ریاضی می نوشتم به یه نکته ی جالب برخوردم:


ترم 8 کارشناسی 8 نفر ردیف جلو می نشستیم. از این 8 نفر 7 نفرشون عروس شدن اون یه نفر که موند من بودم.


ترم 2 ارشد تو خوابگاه تو اتاقمون 3 نفریم. 2 نفر عروس شدند یه نفری که موند منم.


همیشه تو هر دوره ای از زندگیم این فورمول n-1 برای ازدواج کاربرد داشته و داره. و همیشه 1 منم.


گفتم عنوان کنم شما هم متوجه فورمول های ریاضی زندگیتون باشید.


------------------------------------------------------------------------------------------------------


دقت کردید وقتی بین شما و کسی که دوستش دارید دعوا، بحث یا دلخوری پیش میاد بعد از اینکه همه چی به خوبی و خوشی تموم شد، حالا اون آدم رو بیشتر از قبل دوست دارید؟

 

گفتم اینم عنوان کنم که در جریان باشید!



این روزها ...


این روزها چقدر خسته می شویم، چقدر خوابمان میاید،

این روزها چقدر دلتنگیم، 

این روزها چقدر سرمان شلوغ است،

این روزها پی اسم کسی می گردیم ته یه فنجون خالی،

این روزها دیگر میلی به قهوه و ورق نداریم،

این روزها حس زندگی هم نیست،

این روزها حس عاشقی نیست، حس خستگی و دلتنگی ست، حس یه کرم ابریشم که دیگر خوابش میاید،

این روزها پیله می خواهیم، از جنس قلع،

این روزها حرفها هم دیگر بی رنگ شده اند، دیگر راضی به صبر نیستیم،

این روزها چه دیر می گذرد، چه دیر اما چشم به هم زدنی می گذرد،

این روزها لحظه ها بی رنگ و خزان عمر حسرت است، 

این روزها چه بر سر ما آمده که چنین چرت می گوییم،

این روزها باید رفت، رفت از دیار آشنا، به دیار نا آشنا، و گم شد ...


همیشه از خدا پرسیدم چرا من ...


جدی چرا هروقت میام سراغ وبلاگ نویسی زودی دلم می گیره؟ 


دلم از این آدما گرفته. رو هرکی حساب می کنی واسه خودش یه مدلی می شه.


هزار بار گفتم دیگه تکرار نمی کنم ولی بازم گول خوردم. گول اونارو نه، گول خودمو!


همش به حرف این دل لعنتی گوش می دم که این آدم با قبلی فرق داره. می تونی بهش اعتماد کنی و روش حساب کنی.


اما انگار خدا از اول منو تک و تنها تو این دنیا ول کرد تا بهم بفهمونه فقط خودتی و خودت، باید دنیا رو پی محبت بگردی و آخرش دست از پا کوتاه تر برگردی پیش خودم و بگی اشتباه کردی، دنیا و آدماش اون جوری که فکر می کردی ارزش جدا شدن از منو نداشت!


__________________________________________________________________________


به سلامتی مامانم که تنهاش گذاشتم به امید یه فردای روشن تر و البته توی سراب ...



پست درخواستی

دکتر رد ازم خواست این بلاگ لعنتی رو آپ کنم  خب چی بنویسم حسش نیست 


خاطرات این مدت 


فردا خیابون ساحلی اجرا داریم واسه روز معلم نا سلامتی من عضو گروه کر هستما 


این مدت هم که نبودم مشغول شوهر دادن دوستام بودم  ای خدا چی بگم همشون ازدواج کردن باز خودم موندم و خودم  تهنای تهنا 


دیگه دیگه دیگه ...


عرضم به خدمتتون همه چی خوبه ملالی نیست جز دوری شما  


واسه شروع دوباره فکر کنم خوب بود 



هشدار برای کبرا !

آقا جان! هرکی بهت پیشنهاد ازدواج داد که لزوما قصدش ازدواج نیست! 


این مدلی رو ندیده بودیم که دیدیم! 

Happy New Year

 

 

کریسمس هم اومد و رفت تولد منم میاد و می ره  امتحان معناشناسی هم خواهد آمد و خواهد رفت.

 

خلاصه رفتیم تو 2012 ! قراره همه جا بره زیر آب فقط آفریقا بالا بمونه  یه کشتی نوح بسازیم و از هر ثروتمند و دانشمندی یه زوج سوار کنیم ببریم صحرای آفریقا  گور بابای حیوونا هم کرده منقرض شن اصلا همون شیر و گوره خر که تو آفریقا داریم بسه! 

 

حالا حیوونا هیچی! ما چیکار کنیم نه دانشمندین نه ثروتمند آفریقایی هم نشدیم!

 

آهان یادم نبود ما ایرانیا اکثرمون نظر کرده ایم همیشه یه ائمه ای چیزی داره باهامون راه میاد و حواسش بهمون هست 

 

تازشم امام زمانم قراره تو آسیا ظهور کنه نه آفریقا!

 

این همه دلیل کاملا (!) علمی آوردم تا فیلم 2012 رو رد کنم حال کردین؟  

 

سال نو خارجیا (!) مبارک 

  

آخه این رسمشه شماها برین بگین و بخندین و خوش باشین و تعطیل باشین اونوقت ما بیچاره ها بریم امتحان معناشناسی بدیم؟  

 

راستی امسال سال منه اژدهــــــــــا   امسال هرکی به من بدی کنه بد می بینه  

  

خلاصه اژدها همیشه در کمینه  

 

دستاورد ما

از زمانی که اون حوای ذلیل شده به اون آدم خدا نشناس بله گفت داریم ما تحت به زمین می کوبیم که به این جنس نر بفهمونیم به ما به چشم کالا نگاه نکنند! 

 

تحش دستاورد این جنبش روشن فکر گرایانه ی ما چه بود؟ 

 

این که طرف در کمال روشن فکری برگرده بگه چقدر سنتی فکر می کنی؟ مگه به من اعتماد نداری؟ خوب چه اشکالی داره بیای خونه ی دوز پسرت؟  

 

یعنی زنده باد اون آرایشگری که اومد ابرو رو بگیره زد چشمو کور کرد! این بنده خدا که اومد ابرو رو بگیره زد طرفو قطع نخاع کرد! 

 

حالا زیادم خوشحال نشین همین جناب موقع زن گرفتن خودش از پدر پدر جدش هم سنتی تر فکر همی خواهد کردن! 

 

اینجاست که شاعر می گه آخرین سنگر سکوت است. 

 

ناز نفسش دیگه به این آدما چی می شه گفت آخه؟ 

 

خدایا این وبلاگو از من نگیر داشتم می ترکیدم. رو دلم مونده بود. آخیش تخلیه شدم  

التیام


بالاخره قلب شکسته و شکست عشقی خورده ی ما هم التیام یافت.


چطوری؟


حالا عرض می کنم خدمتتون.


با شنیدن صدای یک عدد انسان کچل 


قرار بود دوشنبه مجید بیاد مرخصی که یکشنبه با گوشی مامان زنگید!


اینقدر ذوق زده شدم که خداییش گفتم گور بابای عشق و عاشقی، هیشکی خونواده ی آدم نمی شه.


آسمونو به زمین دوختم تا یه روز زودتر یعنی سه شنبه برم خونه. الآنم حالم خیلی خوبه.


دلم واسه مشهد تنگ نشده فقط دلم هوای بچمو (مجید) کرده بود که شکر خدا دیدمش 


خلاصه از ما می شنوین خونواده رو دو دستی بچسبین که فقط همین براتون می مونه.


وای همه چی آرومه من چقدر خوشبختم 


خلاصه دیگه منو دچار شکست عشقی نکنین که این دفعه اسمارو عوض نمی کنما 


می نویسم مریم و ... حالا خود دانید 


دلم واسه حافظ داره پر می کشه. شنبه قبل رفتن یه سر می رم دانشگاه قبلیمون استاد جونیامو ببینم  بعدم که اومدم شیراز می رم پیش حافظ جونم 


اصلا به این نتیجه رسیدم که دوستانی که به قول دکتر رحیمیان در اتاق هستند (در قید حیات نیستند) خطرشون کمتره و اگه خواستید عاشق بشید اگه شیرازین از بین اشخاصی که مقبره دارند یکی رو انتخاب کنید و هر روز برید پیشش. البته حافظ جونو من برداشتم برید سراغ یکی دیگه من رو عشقم تعصب دارم 


-------------------------------------------------------------------------------------------

(ویرایش پنجشنبه 28 مهر 1390 ساعت 12:55 ظهر)


آخه کیو دیدین که دانشگاه روزانه تهران موسیقی جهانی قبول شه و به خاطر اینکه می خواد سربازیشو تموم کنه نره؟!


آفرین به این اراده، من به پسری که بزرگ کردم افتخار می کنم  


آدم یه چیو شروع می کنه تا تمومش نکنه نباید دست برداره، آفرین 


آموزش تخریب شخصیت

 

سیاوش ـ الآن مدتیه که با کسی نیستم می خوای با هم باشیم؟ 

 

فرنوش ـ از دوستی و انتظارات بعدش می ترسم...  

 

سیاوش ـ اوکی اصرار نمی کنم.  

 

فرنوش ـ منم اگه بخوام رک باشم باید بگم ازت خوشم اومده ولی اگه باهم دوست شیم این علاقه به تباهی کشیده می شه.  

 

سیاوش ـ باشه فقط می خواستم ببینم مزه ی دهنت چیه  

 

فرنوش ـ مزه ی دهنم چیه؟  

 

سیاوش ـ تو یکیو می خوای که برای همیشه باهات باشه  

 

فرنوش ـ آره آفرین! تنهاییو به این روابط کوتاهو پر دردسر ترجیه می دم  

 

سیاوش ـ البته کاش این پیشنهادو نمی دادم همون دو تا دوست معمولی می موندیم بهتر بود.  

 

فرنوش ـ نه هر چی به ذهنت می رسه بگو راحت باش نهایتش اینه که بگم از فلان حرفت ناراحت شدم!  

 

سیاوش ـ نه خوب بچه که نیستیم من یه پیشنهاد دادم تو هم خیلی منطقی ردش کردی  

 

...  

 

سیاوش ـ فرنوش!  

 

فرنوش ـ بله؟  

 

سیاوش ـ دوست دارم مواظب خودت باش.  

 

فرنوش ـ شاید گفتنش دیگه درست نباشه ولی منم دوست دارم. take care  

 

سیاوش _ نری قهر کنی دیگه پیدات نشه. حتما با من در ارتباط باش  

 

فرنوش _ داری اشکمو در میاری دیگه! باشه قهر نمی کنم. واسه کلاسا قراره هماهنگ کنی دیگه. در ارتباطیم.  

 

چند روز بعد ...  

 

فرنوش _ سلام خوبین؟ آخر هفته می رم خونه می شه عکسا رو واسم ایمیل کنین؟ مرسی  

 

سیاوش _ شماره دوستمو می دم خودت ازش بگیر شاید من نبینمش  

 

فرنوش _ وای چه سخت حالا هروقت دیدینش ازش بگیرین اشکال نداره  

 

سیاوش _ چرا؟ پسر خوبیه که. شاید مثل من نباشه بتونه باهات ازدواج کنه!  

 

... 

  

نتیجه ی اخلاقی : هروقت پسری بهت پیشنهاد دوستی داد هر قدر هم که برات عزیز بود بزن تو پرش قبل از اینکه شخصیتتو اینجوری با خاک یکسان کنه بهش بگو چی؟ من با تو؟ دوست شیم؟ درباره من چی فکر کردی؟ چطور جرات کردی اینو بگی واقعا فکر کردی من با کسی در حد تو دوست می شم؟ حد خودتو بدون...  

Rasme Marefat

Ebteda lazeme ye ozr khahi bokonam ke fontam finglish shode chon site uni fonte farsi nadare. 

 

mirim soraghe poste jadid: ba inke shiraz khili shahre khoobie va khili khosh migzare ama har jayi sakhtihaye khase khodesho dare! injam mese baghie jaha asemoon abie, ham adame bamarefat dare ham bimarefat. 

 

khili jalebe ke hij ja too ghanoone asasie araba naneveshte age natoonesty ba ye dokhtary kenar biay bedesh be doostet! ama inja ye barkhorde ajib didam az ye irani ke dam az esalat mizado too takhte jamshid jolo cheshe niakanemoon az arzesho etebare zane irani ba ehsase tamam harf mizad ama be amal ke resid be in shano manzelat aslan eteghadi nadasht! 

 

dar akhar bayad begam ma na gharb zade hastim na arab zade! faghat hoviate khodemoono gom kardim 

 

moteasefane. 

 

rasty ta yadam narafte rooze bozorgdashte hafezo be hameye hafez doostano ahle shero del tabrik migam. shirazo doos daram faghat be khatere hafez  

خوشا شیراز و وضع بی مثالش



خوشا شیراز و وضع بی مثالش


خداوندا نگه دار از زوالش


ز رکن آباد ما صد لوحش الله


که عمر خضر می بخشد زلالش


میان جعفر آباد و مصلا


عبیرآمیز می آید شمالش


به شیراز آی و فیض روح قدسی


بجوی از مردم صاحب کمالش


که نام قند مصری برد آن جا


که شیرینان ندادند انفعالش


صبا زان لولی شنگول سرمست


چه داری آگهی چون است حالش


گر آن شیرین پسر خونم بریزد


دلا چون شیر مادر کن حلالش


مکن از خواب بیدارم خدا را


که دارم خلوتی خوش با خیالش


چرا حافظ چو می ترسیدی از هجر


نکردی شکر ایام وصالش




حافظ واقعا شیرازی بود یا مثل من رفت شیراز نمک گیر شد؟؟؟؟؟؟؟


وای وای عجب شهریه، چه مردمی، چه فرهنگی، چه مودب، چه آروم، چه مهربون، رانندگیییییییییییییییییی نگو انگار دارن تو خیابون باله می رقصن


از آثار باستانی که اصلا حرف نزن عشق منهههههههه


شب اول صاف رفتم حافظیه


اینقدر دوسش داشتم آخرشم رفتم پیشش 


چه با صفا بود


پر گل


عطر گل همه جا پر بود


وای مست شدم


اون راسته ی باغ نظر کنار ارگ کریمخان هم خیلی دوست دارم


هر روز غروب بساط کتاب فروشی پهن بود هر کتابی که گیرت نمیاد بیا اونجا بخر از کتابایی که دیگه سانسور می شن یا چاپ نمی شن بگیر تا علوم خفیه و جفر و فال ورق


همش از خودم می پرسم آخه من چرا از همون اول نرفتم شیراز 


الان که واسه 5 روز برگشتم دلم واسه اونجا تنگ شده


خدایا کی می شه این 5 روزم تموم شه من برگردم 


یعنی یا بعد ارشد باید همون جا بمونم یا برم خارج! دیگه جای دیگه ای نمی شه موند


راستی  روز آخری چهار تا قاصدک افتاده بودن دنبالم نزدیک یه چهارراه !


کسی می دونه قاصدک معمولا چه خبری واسه آدم داره؟؟؟؟؟ 


لطفا پیشنهادات و انتقادات خود را به آدرس نظرات وبلاگ ارسال کنید تا گامی باشد در جهت ارتقای این فرهیخته ی مجهول الحال که رفته شیراز از خود بی خود شده با اون وضع بی مثالش 



آقا ما رفتیم ...


دوستان ما رفتیم شیراز  حالا بدی خوبی چیزی دیدین شتر دیدین ندیدین دین دین بعد از این لیموزین دست زدین نزدین حلزون بگیرم بهتر است از این 


در حالی که این رفیق ما داره تند تند پی ام می ده می گه خر خون خر خون با تمام این مشقات دارم آخرین پست رو از مشهد براتون تایپ می کنم و امیدوارم دیگه تا عمر دارم به مشهد مقدس باز نگردم پیروز مندانه یا غیر پیروزمندانه فرقی نمی کنه اصلا اصرار نکنین چرا می خواین بال پرواز این تک پرستوی کوشولوی عاشق رو ببندین به نوک گنبد امام رضا آخه؟؟؟؟؟؟؟ چرا آخه؟؟؟؟؟؟ آخه چرا؟؟؟؟؟


حالا بگذریم دوستان از اونجایی که سوغاتی ممکنه بخواین کمک های نقدی خودتون رو به شماره حساب 3333 بانک سوئیس من واریز کنین  


خلاصه که کلی خوش باشین منم کلی خوش باشم Happy Ever After اینا 


حالا اگه تهش یه پرنس چارمینگی چیزی هم بود خوبه بی زحمت وقت برنامه تون هم زیاد کنین بد نیست با تشکر 


ه ه ه ه ه ه ه ه ه


به قول مرحوم افلاطون


هوا بس ناجوانمردانه سرد است


در ادامه فرمودند


دلم تنگه هوای گریه داره

باز دوباره کدبانو شدم :D

به یاد قدیما


آرشیو عکس


و حالا امروز


آرشیو عکس


خواهش می کنم دست نزنید


خجالتم می دید


ای بابا


One Good Advice


Never Tell Anyone That You Love Them

حکمت کارای خدا

 

وقتی آرزو می کنی یه چیزی رو داشته باشی 

 

وقتی از ته دلت آرزو می کنی 

 

خدا اینقدر دوست داره  

 

که می ذاره داشته باشیش 

 

و اگه واقعا به دردت نمی خوره 

 

کاری می کنه که در همون حین وصال 

 

مهرش از دلت بره 

 

و دیگه اون رو نخوای 

 

اینه حکمت کارای خدا 

 

می ذاره خودت به این نتیجه برسی  

 

که این چیزی که خواستی به دردت نمی خوره  

 

BaLenTine

  

   

 anoTher ConfuSinG BaLenTine Day wiTh nO BaLenTine