سه شنبه بازار
سه شنبه بازار

سه شنبه بازار

هنوز اینجایی؟



- هنوز اینجایی؟

+ من همیشه اینجام.

- چرا؟

+ نمی دونم. شاید باید باشم.

- خسته نمی شی؟

+ از چی؟

- از رفتن و اومدن این همه آدم.

+ نه. ولی این بار خسته ام. پیشم بمون ...

- ...



* مکالمه ی فرضی


امید


اطرافم هرچه هست تیرگی و تاریکی و دود و بوی تعفن است. در مکانی زندگی می کنم که همه جا نزدیک به هم و شبیه به هم است. در آن سو جنگ و ویرانی، سوریه، ترکیه، ایران، مردم مستقیم نمی میرند، خطر مستقیمی آنها را تهدید نمی کند، هر چه هست ترس و وحشت و نا امنی است، برای پیدا کردن مکانی موقت و امن تر برای خواب همه ی کوچه را می گردیم. هرچه شب نزدیک تر است ترس و اضطراب هم بیشتر می شود.


ساختمان های بزرگ تبدیل به پناهگاه آوارگان شده، وارد ساختمانی می شوم که در گذشته بیمارستان شهر بود اما اکنون به خرابه های شهری می ماند که ویرانی آن را فراگرفته، شب شد، در این ساختمان حس در خانه بودن بیشتر به انسان دست می دهد اما باز هم دیدن آوارگان که هر گوشه کز کرده اند قلبم را به درد می آورد.


یک جای خالی پیدا کردم کز کردم یه گوشه تا چند ساعتی گذشت، اما خوابم نمی برد.


از جایم بلند می شوم و در راهروها بین آوارگان گام بر می دارم. مردی که در گوشه ای خودش را جمع کرده بود با دیدن خالی شدن جای من که بهتر از جای خودش بود به سرعت برق جابه جا شد.


راهروها تاریک و انباشته از مردم به خواب رفته بود و بوی ویرانی و نم از در و دیوار می بارید. در این میان نور مطبوعی توجه مرا به خود جلب می کند.


انتهای راهرو 3 پنجره ی بزرگ قرار داشت که با پرده های کهنه و کنفی و کثیف پوشانده شده بود. نسیم سحرگاهی پرده ها را تکان می دهد و نور مطبوع پشت آن کمی به درون می تابد.


پرده ها را می کشم ...


با صحنه ای غیر منتظره مواجه شدم ...


خورشید بر خرابه های شهر در حال طلوع بود و در سکوت صبح هرچه در زمین دود و کثیفی و ویرانی دیده می شد، در آسمان زیبایی و تراوت و شادابی طلوع می کرد!


در جای خود میخ کوب می شوم و از دیدن این صحنه لذت می برم و خدا را شکر می کنم که در این شرایط سخت هنوز هم می توان از این هدیه ی زیبا لذت برد.


در خلسه فرو رفته ام و سرشار از لذت ام و به بیداری منتقل می شوم و هم زمان جمله ای می شنوم که صدایی آشنا آن را بیان می کند و سرشار از عشق و امید و دودلی است ...



حس عاشقی



حسش خیلی خوبه، اصلا توپه ...


ولی ...


خدا کنه تکرار مکررات نشه


از بس ناکام موندیم دیگه تو اوج لذت ترس از بعدش خفمون می کنه


خدا به خیر بگذرونه



موسیقی متن E.T.



تغییر


فقط می دونم خیلی تغییر کردم!


شاید واسه سبک زندگی که در آینده خواهم داشت لازم بود که این همه تغییر می کردم.


فقط همینو می دونم که این مریمی نبود که دلم می خواست.


خدا خودش به خیر بگذرونه


دنیا هم اونجوری نبود که دلم می خواست.


از پافشاری روی دیدگاه های گذشته خسته شدم.


هیشی اونجوری پیش نمی ره که دلم می خواست.


دیگه خودمو می سپارم به امواج.


به درک هرچی می خواد بشه.


دیگه خسته شدم.


سکان دست خودت باشه خدا جون دستت درد نکنه



انتخاب



هر دختر جوونی حداقل یه بار در طول عمرش سر دو راهی برای انتخاب عشق قرار می گیره.


اکثر اوقات هم اینطوری می شه که یه انتخاب آدمی فوق العاده با استعداد با آینده ای درخشان و کلی امکانات و مزایا (از جمله زندگی در خارج) باشه که تنها مشکل اینه که دلت باهاش نیست و انتخاب دیگه کسی که دلت باهاشه و اصلا برات مهم نیست که چه موقعیتی داره اما تنها مشکل اینه که از اون مطمئن نیستی.


خوب خانومی که من باشم 100% به احساسم خیانت نمی کنم و می دونم که انتخاب من دومیه، اما از اون روزی می ترسم که باز بهم بگه جدی گرفتی و این حرفا ...


البته هرکی مسئول انتخاب خودشه اگر انتخاب من اون باشه و انتخاب اون من نباشم تقصیری متوجه اون نیست.


این منم که با انتخابم به دست میارم یا از دست می دم.


فقط یه چیز رو خوب می دونم و اونم اینه که اگه دومی رو انتخاب کنم و به دستش نیارم واسه از دست دادنش حسرت می خورم اما برای انتخاب نکردن اولی پشیمون نمی شم!


پی اس: اشتباه نشه. دومیه هم موقعیتش عالیه!


تصمیم



دوستان ما امشب تصمیم گرفتیم مرتاض بشیم


هر چی فکر کردم نتونستم قضیه رو هضم کنم.


دلم صومعه می خواد.


یه غار توی جنگلای هندوستان بین انواع حیوانات


دیگه به هیشی اعتقاد ندارم.


دیگه انتظار هیشی رو نمی کشم.


دیگه از هیشکی انتظار ندارم.


دیگه دلم نمی خواد فردا از خواب بیدار شم.


خدایا هر جور خودت راحتی راحتم کن.



دلیل


18/10/91



آقا ما دیشب فهمیدیم چرا عشقمون محلمون نمی ذاره!


رفتم طی یک عملیات انتحاری چند تا عکس به دست آوردم که خودش گویای همه چی بود!


فکر کن تولدته هنوز مزه ی کیک زیر زبونته بعد این عکسا رو ببینی!


خودم خیلی مَردم!


فقط موندم اگه حوصلش از اون سر رفت و اومد پیش من چجوری بزنمش که دیه ندم!




تولد



ما امسال تصمیم گرفتیم تولدمونو یه روز زودتر به همه ی دنیا اعلام کنیم و به اطلاع برسونیم که خودمون از همه خوشحال تریم.


پیشاپیش از دوستانی که تبریک خواهند گفت کمال تشکر را داریم و آرزو مندیم 1400 سال عمر کنند.



شطحیات بی پایه و اساس



سیاست، قلم، کاغذ، روح، خدا، رابطه، نیکی، دروغ، جسم، زلال، درس، موسیقی، خاطره، کتاب، بلاگ، فیلم، قهوه، روزنامه، مرور، آوا، نجوا، خط، فرجام، شعر، انسان، چت، کیف، عشق، خاطره، تاریکی، صدا، سکوت، موج، ارقام، اهداف، کار، خواب، زندگی، دریا، خاطره، وحشت، حس، بازی، تیوپ، مو، گربه، کلید، خون، آرامش، سطر، کودکی، آب، گام، فاصله، سرنوشت، انتظار، مهلت، خاک، خاطره، اشتباه، اشتباه، اشتباه ...


موسیقی متن: The Fountain


Spanning over one thousand years, and three parallel stories, The Fountain is a story of love, death, spirituality, and the fragility of our existence in this world.


اشتباه



بعضی وقتها آدم یه کاری می کنه بعدا می فهمه که اشتباه کرده، اون موقع می سوزه! تا ته ...


یه وقتهایی اما یه کاری می کنه که می دونه اشتباهه ولی تو شرایطی این کار رو انجام می ده که یا قدرت تصمیم گیریش پایینه یا فکر می کنه بهترین کاره


حالا اگه به واسطه ی اشتباهمون یکی دیگه درگیر بشه و آسیب ببینه اون موقع آدم دیوونه می شه





پی نوشت: فیلم منتخب The Lake House



Dear Diary



امروز 26 دسامبر 2012 است و قرار بود 5 روز پیش دنیا تموم شه اما نشد!


از صبح برف شدیدی میومد الآنو دیگه خبر ندارم


مدارس مشهد در شیفت صبح برگزار شد اما در شیفت عصر تعطیل! من موندم این تصمیم گیری بر مبنای پیش بینی نوستراداموس انجام شد که اینقدر دقیق بود یا نه نابغه ها!


دو سانت برف اومده اینترنت از دیشب 1000 بار قطع شده!


این شبکه های تلویزیون هم از وقتی دیجیتال شده دهن ما رو سرویس کرده حالا فکر کنین برف هم بیاد. خدا رو شکر برق قطع نشد (نکات مثبت رو هم باید دید).


خلاصه از اوضاع مملکت که بگذریم اوضاع خودمان خیلی وخیم است طبق معمول!


تصمیم های مهم یک نفره گرفتم که به اجرا گذاشتنش مستلزم ما تحتی قوی می باشد که به حول و قوه ی الهی موفق خواهیم شد.


بعد از یک سری سلسله اتفاقات خانمان بر اندازی که برایم افتاد، هدف خدا را از خلقت دو پای عضلانی برای خودم درک کردم.


دقیقا منظورش این بود که روی پاهای خودت بایست. به تنهایی!


خدایا خودت یه قوتی بده راهی که برام در نظر گرفتی رو در پیش بگیرم


Don't Tell Him


آقا نگید، عزیزم نگو، خواهرم نگو، دلبندم نگو، دِ حداقل اگه می گی به یه با شعور بگو!


نذار لهت کنه! به اونی بگو که آدمه


اصلا از من می شنوی کلا به هیشکی نگو


خودتو عشقه

مرگ



باید بتونیم با چیزایی که از دست می دیم کنار بیایم


تا حالا توی خانواده مرگ رو تجربه نکرده بودم


مرگ چیز عجیبیه


مثل غربت


تو غربت که باشی دلت حتی برای دیدن دشمنت توی وطن تنگ می شه


این خاصیت توی مرگ هزار برابر می شه


از امروز به بعد دیگه از دست دادن های این دنیا مثل قبل اذیتم نمی کنه


چون بدترشو تجربه کردم


مرور اشتباهات



امشب تا صبح نخوابیدم. برگشتم یه نگاه به چند ماه گذشته انداختم، به تمام مسیر اشتباهی که طی کرده بودم دوباره با دقت نگاه کردم. یه دفعه برگشتم به دیشب و یه نگاه به موقعیت کنونیم انداختم. به شیرینی نتیجه ی اشتباهاتم لبخند زدم و احساس کردم تمام اون اشتباهات مقدمه ای برای درست انجام دادن کاری بود که انجامش دادم.


اگه اون همه اشتباه رو مرتکب نمی شدم هیچوقت مجبور نمی شدم برای رفع سوء تفاهم ها راستش رو بهش بگم!


اصلا واسه پنهون کردن همین حقیقت این همه اشتباه رو پشت هم انجام دادم!

خاطرات دانشگاه


اینجا رو دوست دارم تنها جاییه که واسه دل خودم می نویسم به کسیم مربوط نیست که چی می نویسم و چرا می نویسم. دلم برای اینجا تنگ شده بود.


تا حالا شده مهره های دومینو رو دایره وار بچینی و خودت بشینی جای یکی از مهره ها و مهره ی سمت راستت رو هل بدی؟


من هل دادم هیچی نمی شه فقط اونی که 5 سال تو کفش بودی به لطف دوستش باهات بای بای می کنه.


هیچی نمی شه فقط سر کله شقی خودت تنها کسی که بعد 24 سال بهش یه حسی داری کله شق می شه و ...


طوری نمی شه ها اصلا نترسین زیر مهره ی دومینو له نمی شین فقط به چیزی که خواستین نمی رسین


مهره ی سمت چپت نمی افته رو سرت می افته رو هر چی که دوست داشتی


تقصیر خودتم هست خودتم می دونی.


تقصیر غذای سلف دانشگاه نیست که به خاطر مواد نامعلومی که توش تزریق شده وحشی و افسرده و بی احساس شدی.


به خاطر هم اتاق شدن با یه مشت ... که اصلا حرفت رو نمی فهمن اینجوری عصبی و از دماغ فیل افتاده نشدی.


به خاطر یه مشت آدم ... که فکر می کنن دختر دانشجوی شهر دیگه ... اینقدر محافظه کار و بد بین نشدی.


در کل دخترم اینقدر تقصیر کارایی که کردی رو گردن این و اون ننداز.


همشو خودت انجام دادی اونا تا حد خیلی زیادی فقط هلت دادن به سمت مهره ی سمت راستت اما آخرش این دست خودت بود که مهره رو هل داد.


تو مسئولی.


تو تاوان می دی.


تویی که از دست دادی.


سلف دانشگاه تو توی ایران مقام اول رو می آره.


مشاور دانشگاه و مسئولین خوابگاهها نمونه می شن.


و هرکدوم از آقایون و خانمهایی که در این راه کمکت کردن به جایی می رسن.


این تویی که ضعیفی و باید تو این شرایط بهترین می شدی اما نشدی.


خودت جوابگویی.


کاری که اونا باهات کردن تاثیر مقطعی داشت اما توی این مقطع هرکاری کردی یه عمر تقاصشو پس می دی.


ما ز یاران چشم یاری داشتیم


آدم از بعضیا دیگه انتظار نداره !


ویکتور جان



یادمه یه دفعه مرحوم ویکتور بهم گفت:


مریم جان، ملت در دو حالت ممکنه ترکت کنند. وقتی فکر کنند دوستشان نداری. و هنگامی که ببینند زیاد دوستشان داری.


اون روز کلی جناب هوگو رو دست انداختم طفلی کلی از دستم دلخور شد آخرش گفت از ما گفتن بود حالا خود دانی.


امروز سر تعظیم برای آن حرف آن روز فرود می آوریم

دانشجوی موفق



دیدین بعضی دانشجوها چه راحت نمره می گیرن اونم با تحقیق آماده و پیپر بعضیای دیگه (من یعنی)


دیدین چقدر حرص داره؟ تازه اگه قرار باشه از همون درس پیپریه شما بیفتی که کارشو انجام دادی و اون بعضیای اولیه نمره بگیره.


یا از همون درسی که جفتتون تحقیق آماده بردین اون نمره بگیره و شما رسوای بخش بشین و نمره هم نگیرین و کلا تحصیلات تکمیلی با یه اشاره ی اوشون (رئیس بخش محترم صلوات الـ... علیه) بره زیر سوال و همون بعضیای اولیه تازه برگرده بهتون بگه خوب کار بدی کردی دکتر فلانی حق داره!


حالا همین بعضیای اولیه دوست صمیمیته و نمی تونی بری زیرآبشو بزنی (اگه نبود هم نمی زدم) ولی کلا حرص داره!


خدایا با این همه حرص که من دارم چند مثقال شانس می تونم بخرم؟


پیدا کنید سن دوست دختر پرتقال فروش را!



گذر موقت



کلا آلان حس این ماشین رو دارم! 


گذر موقت، محل اقامت موقت، موقعیت موقت، ازدواج موقت، دوستی موقت، رابطه ی موقت، محل اسکان تابستانی موقت، کوفت موقت، درد موقت ...


توف تو این موقت!




دوست 7، 8 ساله



قبول دارید هیشکی واسه آدم مثل کسی که 7، 8 ساله می شناسیش نمیشه؟


تنها کسی که در هر شرایطی حوصله ات رو داره، درکت می کنه و بهت اعتماد به نفس می ده.


به سلامتی همه ی دوستای قدیمی