ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این روزها چقدر خسته می شویم، چقدر خوابمان میاید،
این روزها چقدر دلتنگیم،
این روزها چقدر سرمان شلوغ است،
این روزها پی اسم کسی می گردیم ته یه فنجون خالی،
این روزها دیگر میلی به قهوه و ورق نداریم،
این روزها حس زندگی هم نیست،
این روزها حس عاشقی نیست، حس خستگی و دلتنگی ست، حس یه کرم ابریشم که دیگر خوابش میاید،
این روزها پیله می خواهیم، از جنس قلع،
این روزها حرفها هم دیگر بی رنگ شده اند، دیگر راضی به صبر نیستیم،
این روزها چه دیر می گذرد، چه دیر اما چشم به هم زدنی می گذرد،
این روزها لحظه ها بی رنگ و خزان عمر حسرت است،
این روزها چه بر سر ما آمده که چنین چرت می گوییم،
این روزها باید رفت، رفت از دیار آشنا، به دیار نا آشنا، و گم شد ...
مریم جان راستی دانشگاه رو چیکار کردی؟
آخرش با حافظ چیکار کردی؟ تونستی موندگار بشی
شرمنده ها اول اومدم بلگت فکر کردم نشناختی ولی اومدم اینجا دیدم شناختی
نه موندنی نشدم و نخواهم شد من می پرم می رم اونور. اینور 2 زار
بسیار بسیار بسیار جالب انگیز و خوب و قشنگ
نظر لطفتونه ممنون